شیشه شیشه

معنی کلمه شیشه شیشه در لغت نامه دهخدا

شیشه شیشه. [ شی ش َ / ش ِ شی ش َ / ش ِ ] ( ق مرکب ) صراحی پس از صراحی. ( ناظم الاطباء ): او شیشه شیشه نوشابه خورد.

معنی کلمه شیشه شیشه در فرهنگ فارسی

صراحی پس از صراحی

جملاتی از کاربرد کلمه شیشه شیشه

زان گونه گونه‌، گونهٔ سرخت شود تباه زان شیشه شیشه‌، شیشه ی عمرت شود فکار
درست سازد اگر شیشه شیشه گر شکند خوشم که عشق دلم را به یکدگر شکند
اگر ز عقل ترا در سرست نخوت مستی مرا جنون به رگ و ریشه، شیشه شیشه شراب است
ز کاوش جگر فکر، دست باز نداری که هر شراری ازین تیشه، شیشه شیشه شراب است
مرا که رطل گران است ز خم سنگ ملامت عتاب چرخ جفا پیشه، شیشه شیشه شراب است
مستی تمام در نگه ساقی است و بس گر بی شراب نشئه دهد شیشه شیشه است
عیار چشم غزالان شیر مست چه باشد که چشم شیر درین بیشه، شیشه شیشه شراب است
نظر دریغ مدار از نظاره دل پر خون که هر حبابی ازین شیشه، شیشه شیشه شراب است
به سخت جانی من عشق تا چه افسون خواند که شیشه شیشه نزاکت فزود سنگ مرا
به سنگ عربده بشکن طلسم هستی خود را که در شکستن این شیشه، شیشه شیشه شراب است