فیروز فارسی

معنی کلمه فیروز فارسی در لغت نامه دهخدا

فیروز فارسی. [ زِ ] ( اِخ ) پسر ملا کاوس یزدانی بهی کیش پارسی نژاد بوده. در هندوستان متولد شده و با پدر خود در ده سالگی به ایران آمده ، قرب دوازده سال به تحصیل علوم و کمالات پرداخته دیگرباره عزم وطن مألوف کرده به نشر علوم و حکمت و تاریخ و شعر، پیشرو پیروان شد و لغات قدیمه پارسی را مطالعه کرد و کلماتی از آن برساخت. در زمان سفارت حاج میرزا ابوالحسن خان شیرازی در هند به او تقرب یافت و بوسیله او با دربار قاجار آشنا شد و به سفارش دولت ایران دولت انگلیسی هند به او توجهی کرده و مقرری برایش معین کرد و منظومه ای قریب به چهل هزار بیت به بحر متقارب درباره بزرگان هند سرود که بنام جرج سوم پادشاه انگلستان است. وی در سال 1242 هَ. ق. درگذشت. ( از مجمع الفصحاء چ سنگی تهران ج 1 ص 400 ). این شخص همان کسی است که مجموعه مجعول پارسی مانندی بنام دساتیر انتشار داده و منظومه حماسی او نیز موسوم به جارج نامه ( بنام جرج سوم ) است. مشوق ملا فیروز در انتشار دساتیر سر جان ملکم مورخ انگلیسی است. برای اطلاع بیشتر از کارها و حالات او به مقدمه لغت نامه مقاله دساتیر تألیف پورداود رجوع شود.

معنی کلمه فیروز فارسی در فرهنگ فارسی

پسر ملا کاوس یزدانی بهی کیش پارسی نژاد بوده در هندوستان متولد شده و با پدر خود در ده سالگی به ایران آمده قریب دوازده سال به تحصیل علوم و کمالات پرداخته دیگر باره عزم وطن مالوف کرده و به نشر علوم و حکمت و تاریخ و شعر پیشرو پیروان شد .

جملاتی از کاربرد کلمه فیروز فارسی

تاکنون پژوهشگران مختلفی نسبت به ترجمه و انتشار گاتاها به زبان فارسی اقدام کرده‌اند که به ترتیب تاریخ عبارتند از: ابراهیم پورداوود (سال ۱۳۰۵ و بازنگری در ۱۳۳۱)، موسی جوان (۱۳۴۸)، هاشم رضی (سال ۱۳۴۸ و بازنگری در ۱۳۸۰)، موبد فیروز آذرگشسب (۱۳۵۱ تا ۱۳۵۸)، عباس شوشتری (مهرین) (۱۳۵۴)، علی اکبر جعفری (۱۳۵۹)، حسین وحیدی (۱۳۶۶)، جلیل دوستخواه (۱۳۷۴)، موبد رستم شهزادی (۱۳۷۷)، آبتین ساسانفر (۱۳۸۳) و ترجمهٔ مشترک بابک صالحیان و رضا مرادی غیاث‌آبادی (۱۳۹۰).