ابن الزبیر

معنی کلمه ابن الزبیر در لغت نامه دهخدا

ابن الزبیر. [ اِ نُزْ زُ ب َ ] ( اِخ ) رجوع به فضیل بن رسان شود.

معنی کلمه ابن الزبیر در فرهنگ فارسی

ابوبکر عبد الله بن زبیر بن عوام قرشی اسدی ( مقت . ۷۳ ه ق . ) . پدر او زبیر از صحابه رسول و مادرش اسمائ دختر ابوبکر است . ابن الزبیر از راویان پیامبر ص بود و شهامت و شجاعتش معروف است .

جملاتی از کاربرد کلمه ابن الزبیر

بنا به نظر آرتور جفری، بصره همچنین در ابتدا شیوه‌ای مخصوص از تلفظ قرآن را نگاه‌داشته، که آن‌ها به عنوان «لباب الکلوب» بر کاغذ قرار گرفته و به ابو موسی نسبت داده شده[نیازمند منبع]. برای مثال، نسخه قدیمی استفاده شده «ابراهام» در مقابل «ابراهیم» که به واسطهٔ قافیه سوره بیست و یکم اجباراً تغییرداده شد، بسته به کتاب مقدس صحیح تر است؛ علاوه بر این مغایرتهای ثبت شده ابوموسی جهت سوره ۲۱ وجود ندارد[نیازمند منبع]. همچنین استنباط ابن الزبیر زمانی که به مکه آمد بدینگونه بود (اگرچه مغایرتهای او کار بر روی سوره ۲۱ را در بر می‌گرفت)[نیازمند منبع]. احتمالاً راه حل این است که نص اولیه قرآن در بصره «ناقص» بوده، که گفته می‌شود فاقد نشانه‌های صدادار بلند بود؛ و این که بصره پیش تر از این که سوره‌های دیگر پذیرفته شود – به احتمال بسیار زیاد در طی یا بعد از نیمه – سال ۶۸۰، سوره ۲۱ را به عنوان بخشی از قرآن پذیرفت[نیازمند منبع].
چندی از رهبری وی نگذشته بود که نجده حمله‌ای به قبیله بنی کعب، شاخه ای از قبیله بنی عامر بن صعصعه، در بحرین (شرق عربستان) انجام داد و در نبرد ذوالمجار، ضربه سنگینی به آنها وارد کرد و ذرت و خرمائی را که بنی کعب از یک بازار غارت کرده بود تصرف کردند. پیروزی نجده، نشانه آغاز یک سری از پیروزی‌ها بود که در نهایت باعث شد بیشتر عربستان تحت کنترل وی درآید و این به ضرر ابن زبیر بود زیرا نشان دهنده ناتوانی او در مقابله با خوارج بود. در سال ۶۸۶، او به بحرین بازگشت و به قبیله بنی عبدالقیس که مخالف خوارج بود حمله کرد. وی با کمک قبیله أزد، بسیاری از اعضای قبیله بنی عبدالقیس را در قطیف به قتل رساند یا اسیر کرد، جایی که وی پس از آن مقر خود را نیز در آنجا مستقر کرد. با افزایش قدرت روزافزون نجده و کنترل بحرین و یمامه، وی از طریق بستن مسیرهای بین مکه [مرکز خلافت زبیری] و بصره [از استان‌های کلیدی و مهم زبیریان] خلافت زبیری را مورد تهدید قرار داد. حمزه ابن الزبیر، فرماندار بصره، با اعزام یک ارتش ۱۴ هزار نفری به رهبری عبدالله بن عمیر اللیثی علیه خوارج، سعی کرد تا بحرین را از کنترل نجده خارج کند. با این حال، در سال ۶۸۶ نجده و مردانش در کمین نیروهای خلافت زبیری نشستند و آنان را متفرق ساختند.
وی در نبرد عین جالوت از فرماندهان لشکر ممالیک بود که به شکست مغولان انجامید. اما به فاصله کوتاهی پس از پایان جنگ، فرماندهش قطز را کشت و امراء لشکر که کفایت و لیاقت او را در نبرد دیده بودند او را به امارت برداشته و بیبرس با لقب الملک القاهر رکن الدین به تخت نشست، ولی وزیر او زین الدین ابن الزبیر او را به تغییر این لقب واداشت و پس از مشورت به الملک الظاهر ملقب شد. بیبرس در سر داشت که وسعت دولت مصر را به وسعت زمان صلاح الدین ایوبی رساند و به صلیبیون که بر سواحل دریای سفید دست یافته بودند اعلان جنگ دهد و با آنکه در پیش بردن این مقصود سعی بلیغ کرد ولی اجل مهلت نداد که به انجام همهٔ آرزوهای خویش توفیق یابد و شهرهای ساحلی را از وجود صلیب و ناقوس پاک سازد. بیبرس مردی شجاع و جبار و سائس بود. در جنگ‌ها شخصاً حاضر می‌شد و شمشیر می‌زد. از جملهٔ نبردهای هول‌انگیز او جنگ‌هایی است که با مغول و فرنگیان کرد و فتوحات عظیمی او را دست داد که از آنجمله فتح بلاد نوبه و دنقله‌ است که پیش از وی هیچ‌یک از خلفا و سلاطین با همهٔ لشکرکشی‌های خود به فتح آن نواحی نائل نیامده بودند. چون بیبرس به سلطنت رسید گروهی از ولاة و حکام باوی از در غدر و مخاصمت درآمدند و از آنجمله بود علم الدین سنجر که در دمشق علم طغیان برافراشت و در ۶۵۸ با لقب الملک المجاهد خود را سلطان نامید و به نام خویش سکه زد.