شتر زن
معنی کلمه شتر زن در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه شتر زن
شتر است مرد عاشق سر آن مناره عشق است که منارههاست فانی و ابدی است این منارم
کنون ز بی شتری هست بر دلم باری که صد شتر نکشد آن به عمرهای دراز
سفير پيامبر صلى اللّه عليه و آله نامه را گرفت و سوار به شتر شده از مدينه بهسوى مدائن حركت كرد، و پس از پيمودن اين راه طولانى ، خود را به كاخ آسمان خراششاهنشاه ايران رساند، و با اينكه خطراتى او را تهديد بهقتل مى كرد، به انجام اين وظيفه مهم همت گماشت .
بر سر بام کس شتر جوید هیچ عاقل چنین سخن گوید
حضرت فرمود: آيا راضى مى شويد يك شتر از خودم به آنها اضافه نمايم تا سهام هركدام متعادل شود؟
((خداى تعالى ناقه حضرت صالح (ع ) را در روز رستاخيز بر مى انگيزد، پس حضرتصالح (ع ) و ايمان آورندگان به او از شير آن شتر مى نوشند و سيراب مى شوند،ليكن مرا حوضى است به پهناى عدن و تا عمان ، كه تعداد جامهاى آن به شمار ستارگانآسمانى است ، و من ، انبيا را سيراب مى كنم ))
ميان آن ها دو زن ثروتمند بودند كه مال وشتر زيادى داشتند: يكى به نام صدوق كه خودرا بـه مردى به نام مصدع تسليم كرد، به شرط آن كه ناقه را پى كند و ديگرى زنىبود به نام عنيزه كه دختران زيبايى داشت و حاضر شد يكى از آن دخترها را بهقـدّاربن سالف بدهد، مشروط بر اين كه شتر را بكشد. قدّار و مصدع براى كام جويى ازآن ها كشتن شتر را به عهده گرفتند و هفت مرد ديگر را نيز با خود هم دست كرده و ناقه راپى كردند.(212)
لیلی، سوی خرابه ی مجنون کشد شتر محمل کشان، کشندش اگر از مهار دست
(اى عايشه ! تو يك روز بر استر مى نشينى ، و روزى (در جنگجمل ) بر شتر مى نشينى ، و به خاطر كينه و دشمنى كه با بنى هاشم دارى ، نه هواىنفس خود را كنترل مى كنى و نه بر زمين قرار مى گيرى ).
يكى از سربازان كوفى كه با شتر خود به جبهه جنگ صفين آمده بود در مراجعت ، مصممشد سفرى بشام نمايد و از نزديك حوزه حكومت معاويه را ببيند. تصميم خود را عملى نمودو رهسپار شام گرديد. روزى كه وارد دمشق شد با سربازى از لشكريان معاويه مواجهگرديد كه او را در صفين ديده بود و ميدانست از دوستان على عليه السلام است . نزديكشآمد، با وى گلاويز شد و گفت اين ناقه كه تو بر آن سوارى متعلق به من است و تو درصفين از من گرفتى ، مردم جمع شدند، اختلاف و گفتگو بين آن دو بالا گرفت و ناچاربه معاويه مراجعه كردند. دمشقى دعوى خود را طرح نمود و براى اثبات گفته خود، پنجاهشاهد آورد و همه گواهى دادند كه ناقه متعلق بمرد دمشقى است . معاويه بنفع او حكم داد وبه كوفى امر نمود كه شتر را تسليم وى نمايد.
شنیدم که در تنگنایی شتر بیفتاد و بشکست صندوق در
درحديث ديگر فرمود كه گوسفند نگاه دار و شتر نگاه مدار و حضرترسول (صلى الله عليه وآله وسلم ) فرمود كه نيكو ماليست گوسفند.
دیگران از ترک جان در راه جانان قاصرند زین شتر دل همرهان بگسل مهار خویش را
گفت همانا شتر آمد فرود به که گریزم من بیچاره زود
کعبه گر میطلبی سعی کن آرام مجوی محمل از چرخ مخواه و شتر از بام مجوی
ز دیبا بیاراسته صد شتر رکابش همه زر و پالانش در
بعد از جنگ صفين كه ميان اميرالمؤمنين عليه السلام ومعاويه در سرزمين صفين به وقوعيوست و طرفين بدون اخذ نتيجه به كوفه و شام بازگشتند، شتر سوارى از مردم كوفهمركز خلافت حضرت على عليه السلام وارد شام پايتخت معاويه شد.
مرا به مقدار دوشيدن شتر مهلت دهيد كه من پيروزى را احساس مى كنم .
در روايت ديگر منقول است كه چون حضرت صادق (عليه السلام ) پا در ركاب مىگذاشتند ميفرمودند سُبْحانَ الَّذى سَخَّرَ لَنا هذا وَما كُنّا لَهُ مُقْرِنينَ وهفتمرتبه اَلْحَمْدُ لِلّهِ وهفت مرتبه لااِلهَ اِلاّ اللّهُ ميگفتند و در روايتديگر منقول است كه چون آنحضرت سوار شتر ميشدند اين دعا ميخواند بِسْمِ اللّهِ وَلاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ سُبْحانَ الَّذى سَخَّرَ لَنا هذا وَما كُنّا لَهُ مُقْرِنينَ وَاِنّا اِلَى رِبِّنالَمُنْقَلِبُونَ.
شتر را چو شورِ طرب در سَر است اگر آدمی را نباشد خر است