شتاب داشتن. [ ش ِ ت َ ] ( مص مرکب ) عجله داشتن. تعجیل داشتن : که بشنیده بد آنکه افراسیاب به جنگ سیاووش دارد شتاب.فردوسی.
معنی کلمه شتاب داشتن در فرهنگ فارسی
عجله داشتن تعجیل داشتن
جملاتی از کاربرد کلمه شتاب داشتن
بدین ترتیب، افزایش انرژی مییابند شدت میدان مغناطیسی که برای هدایت کردن آنها استفاده میشود باید با هر چرخش برای نگه داشتن ذرات متحرک در یک حلقه، تغییر کند. تغییر در میدان مغناطیسی باید بهطور دقیق با تغییر در انرژی همزمان شود یا باریکه تلف خواهد شد؛ بنابراین نام سنکروترون از گستره انرژیهای بالایی که ذرات میتوانند در یک تک حلقه شتاب بگیرند به وسیلهٔ گستره شدت میدان قابل دستیابی با دقت بالا از یک مجموعه خاص آهنرباها، معین میشود. برای رسیدن به انرژیهای بالا، فیزیکدانها گاهی اوقات از یک مجموعه سنکروترونهای با اندازههای متفاوت استفاده میکنند، هر یک، سیستم بزرگتر بعدی را تغذیه میکند. ذرات اغلب پیش از ورود به اولین حلقه، با استفاده از یک شتابدهنده خطی کوچک یا وسیلهای دیگر پیش شتاب میگیرند. تابش سنکروترون نامی است که به تابش الکترومغناطیسی گسیل شده به وسیلهٔ ذرات باردار چرخنده در یک سنکروترون گفته میشود. این تابش به این علت است که ذرات باردار به وسیلهٔ میدان مغناطیسی از آهنرباهای دوقطبی برای به حرکت درآوردن باریکه حول حلقه شتاب میگیرند (منحرف میشوند). هر ذره باردار شتابدار، تابش الکترومغناطیسی تولید میکند.
فرداى آن روز، ابن زياد همراه چند صد تن از لشكريان پانصد تن گفته شده است وتنى چند از شخصيتهاى بصره با شتاب راه كوفه را در پيش گرفت . وى لشكريان رابراى برخوردهاى احتمالى ميان راه يا داخل كوفه همراه خود ساخته بود. ليكن هدف وى ازهمراه داشتن شخصيتهاى آن ديار از قبيل شريك اعور حارثى وحارث بننوفل دور نگهداشتن آنان از بصره در غياب خودش بود.