خط مشکین. [ خ َطْ طِ م ِ / م ُ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خط سیاه. || خط سیاه عارض خوبان مزلف. ( ناظم الاطباء ) : لب لعل و خط مشکین چو آنش هست و اینش نیست بنازم دلبر خود راکه حسنش آن و این دارد.حافظ.
معنی کلمه خط مشکین در فرهنگ فارسی
خط سیاه یا خط سیاه عارض خوبان مزلف .
جملاتی از کاربرد کلمه خط مشکین
روی تو با خط مشکین تو می دانی چیست آفتابیست (و) بر (هر) طرفش نیمه شب
ای مشک اسیر گیسوی خم بخمت عنبر مسکین خط مشکین رقمت
سزد که با خط مشکین و قدوخدّ ولبت حدیث سنبل و سروگل و شکر نرود
تا خط مشکین لب لعل ترا در بر کشید موج بیتابی الف بر سینه کوثر کشید
در نقاب خط مشکین روی فکر بکر او همچو آب زندگی در تیرگی رخشنده باد
دمیده خط مشکینگرد رویش چو در پیرامن آمرزش آثام
نقاش ازل کان خط مشکین رقم اوست یارب چه رقم های عجب در قلم اوست
خط مشکین شد وبال غنچهٔ جان پرورش گشت در گرد یتیمی خشک آب گوهرش
گفتم: خط مشکین تو بر ماه خطاست گفتا:به خطا مشک ز من باید خواست
حسن شد پا به رکاب از خط مشکین، بشتاب تا مگر گردی ازین قافله ادراک کنی