معنی کلمه حامیه در لغت نامه دهخدا
حامیة. [ ی َ ] ( اِخ ) ( عین... ) چشمه ایست در بحر مغرب که آفتاب در وقت غروب پندارند که در آنجا فرومیرود. ( آنندراج ).
حامیة. [ ی َ ] ( اِخ ) ابن رباب. صلت دهّان از وی روایت کند، و او از سلمان فارسی روایت دارد. رجوع به المصاحف سجستانی ص 103 شود.
حامیة. [ ی َ ] ( اِخ ) ابن سبیع اسدی. واقدی در کتاب الرّدة به اسناد خود آورده است که پیغمبر او را بسال 11 هجری برای اخذ مالیات قوم خود منصوب کرد. رجوع به الاصابة چ 1323 هَ. ق. ج 1 ص 315 شود.