اف گفتن

معنی کلمه اف گفتن در لغت نامه دهخدا

اف گفتن. [ اُف ف گ ُ ت َ ] ( مص مرکب ) آه کشیدن. رجوع به اف شود.

معنی کلمه اف گفتن در فرهنگ فارسی

آه کشیدن

جملاتی از کاربرد کلمه اف گفتن

مادر دوقلوها با گفتن این‌که این دخترها هنوز بچه هستند و در خلوت خودشان عروسک‌بازی می‌کنند، به‌صورت غیرمستقیم می‌خواهد به رحمت بفهماند که تفکر او مصداق مشروعیت بخشیدن به «کودک‌همسری» است. اما مطرح شدن چنین مسئله‌ای در داستان، واکنش زیادی از کاربران در شبکه‌های اجتماعی را در پی داشت و حتی سازندگان سریال را به واکنش واداشت و محسن تنابنده، نویسنده و بازیگر اصلی سریال گفت که موضوع کودک‌همسری را مطرح کرده‌است تا در قسمت‌های بعدی به مخالفت با آن بپردازد.
سخن گفتن کشتگان گشت خواب ز کین برادر تو سر برمتاب
37 - امام صادق عليه السلام فرمود: مومن كسى است كهمحل كسب روزى اش پاكيزه و خلق و خوى او نيكوست و درونش بى عيب و نقص ‍ است و زيادىدارايى اش را اتفاق مى كند و جلو زياد سخن گفتن خو را مى گيرد و شرش را از مردم بازمى دارد و در مورد خودش با مردم به انصاف و عدالت رفتار مى كند.
با سیه دل چه سود گفتن وعظ نرود میخ آهنین در سنگ
اى موسى ! معارف و معلومات را با اين هدف بياموز كه بر طبق موازين آنعمل كنى . نبايد هدف تو در تعليم علم به ديگران ، در سخن گفتن و حرف زدن ، محدودبماند؛ زيرا نتيجه آن اين است كه خويشتن را تباه ساخته و از رهگذر تباهى خود، ديگرانرا در مسير نور هدايت قرار دهى )؛ (ولى خود از اين نور، بى بهره بمانى ).
چو خورشید تابان برآمد ز کوه سراینده آمد ز گفتن ستوه
قامتت را که از او طوبی و جنت خجل است راستی را نتوان سرو خرامان گفتن
ز گفتن نیز چاره نیست ما را که در گردن کنیمت زینهارا
ملک بی‌سنگ شد زان سنگ سفتن که بایستش به ترک لعل گفتن
و مصيبت عبارت است از هر واقعه اى كه آدمى با آن روبرو شود، چه خير و چه شر، ولكنجز در وقايع مكروه و ناراحت كننده استعمال نمى شود، و معلوم است كه مراد به گفتن (انالله ) الخ ، صرف تلفظ به اين الفاظ و بدون توجه به معناى آن نيست و حتى باگفتن و صرف توجه به معنا هم نيست بلكه بايد به حقيقت معنايش ايمان داشت باينكهآدمى مملوك خداست و مالكيت خدا به حقيقت ملك است ، و اين كه دوباره بازگشتش به سوىمالكش مى باشد اينجاست كه بهترين صبر تحقق پيدا مى كند، آن صبرى كه ريشه ومنشاء هر جزع و تاءسفى را در دل مى سوزاند و قطع مى كند، و چرك غفلت را از صفحهدل ميشويد.
من جز که به مدح رسول و آلش از گفتن اشعار گنگ و لالم
چه سود احوال دل چون شمع گفتن با تو بی پروا؟ که در گوشت حدیث سوختن باد است می دانم
هنگام شرکت در جلسه شهری در ددهام، او برای سخنرانی برخاست و یکی از «گوهرهای سخنرانی» خود را ایراد نمود. کارگری پس از وی برای صحبت از جا بلند شده و گفت، «آقای رئیس جلسه، شیوایی برادر من ایمز، من را بیاد چیزی جز درخشش یک کرم شب تاب نمی‌اندازد، کرمی که فقط به همان اندازه روشنایی می‌کند تا ناچیز بودن خود را به نمایش بگذارد». او با گفتن این کلمات بلافاصله در جای خود نشست.
در میان زنان نیز مرسوم بوده که وابستگان نزدیک میت گیسوان (پل) خود را می‌بریدند؛ و به شروه گویی یا به محلی سرو گفتن مشغول می‌شوند. وگاهی نیز به سرو سینه خود می‌زنند.
مقصود از (حُسْناً) و قول حَسَن ، گفتن سخن نيك با مردم است و قطعاً از مصاديق آن ، امر به معروف و نهى از منكر است ؛ زيرا مراد از سخن نيك سخنى نيست كه خوشايند ديگران باشد، بلكه مراد آن است كه محتواى آن سخن به مصلحت آنان و روش آن مقبول و دلپذير باشد.
اسرائيلى هاى بهانه گير براى توجيه دشمنى خويش با اسلام گاهى عبرى و عربى را، گاه بنى اسحاق و بنى اسماعيل ا و گاهى جبرئيل و ميكائيل را بهانه قرار داده ، همواره از تفرقه سود برده و افزون بر بهره جستن از تفرقه بين امت اسلامى و سخن گفتن از تفرقه بين انبياء، اين عامل منحوس را تا سطح فرشتگان نيز ادامه داده ، در صدد تفرقه بين حاملان عرض خدايند و يكى را محبوب و ديگرى را مبغوض مى دارند؛ چنان كه از بهانه هاى يهود براى ايمان نياوردن به قرآن اين بو دكه نازل كننده آن جبرئيل است و او دشمن ماست .
بايد توجه داشت كه سخن گفتن از روى بى اطلاعى و حساب نشده به شخصيّت انسانلطمه مى زند.
اگر کنند سرم زیب دار چون منصور چگونه گفتن حقم زسر رود بیرون
امیرکبیر، القاب و عنوان‌ها فرمایشی را موجب زیان‌های اجتماعی می‌دانست و در نامیدن دیگران به گفتن واژه «جناب» اکتفا می‌کرد، حتی نسبت به مقام صدارت.
مشو غافل زپاس وقت هنگام سخن گفتن که دست از سر به بانگی مرغ بی هنگام بردارد