مان بذ

معنی کلمه مان بذ در لغت نامه دهخدا

مان بذ. [ ب َ ] ( اِ مرکب )رئیس خانه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). رئیس خانواده و ظاهراً مقصود از مان بذان یک عده از اصیل زادگان زمان اشکانی بودند که مالک مقداری زمین بودند و آنان را اعیان درجه دوم باید خواند. ( ایران در زمان ساسانیان ص 31 و 32 ). و رجوع به همین مأخذ ص 132 شود.

معنی کلمه مان بذ در فرهنگ فارسی

رئیس خانه

جملاتی از کاربرد کلمه مان بذ

چون نمانی تو آنگهی مانی جان باقی بجوی در فانی
هست از پس پرده گفت‌وگوی من و تو، چون پرده برافتد، نه تو مانی و نه من.
نباشد مرد را نزدیک تو بار همیشه زنده مانی اندران کار
با مان در کنف همّتت امد، ورنی بستدی چرخ سزای خود از آه سحرم
به روی حوری رویش چو نقش مانی ز دست ترکی قدش چو سرو کشمر
زان گونه که ماندی تو درین سینه، هم اکنون مانی تو درین سینه و من بنده نمانم