معنی کلمات "لغت نامه دهخدا" - صفحه 330
- دره گز
- درهام
- انجول
- درهم رفتن
- درهم زده
- درهم کردن
- درهم کشیدن
- پر و پوچ
- پر و پیمان
- طرف منفی
- طرف گردیدن
- پر چینی
- پر کاره
- توفد
- توضح
- پر کنج
- غریب مرگ شدن
- غریب مهربان
- غریق اب
- غریو داشتن
- دیر حنظله
- دیرالجاثلیق
- دیرکعب
- مغفری
- شفتن
- زره کلاه
- شفز
- شفط
- شفق زار
- شفقت بردن
- شفن
- زروان داد
- شفیف
- شفیقی
- شنفری
- زعفرانی خنده
- شنوا شدن
- شنوان
- شنوانیده
- شنودنی
- شنون
- زل زدن
- شنوه
- شنوید
- تنف
- سود دادن
- وجیه اباد
- سطه
- گردافشانی
- ملت خدائی
- سعار
- حفصیه
- هم فکر
- نیزه گری
- سفارت کبری
- میانج
- سفارینی
- سرد نفس
- سرد و تر
- سیرین
- سرد گردیدن
- سیصدمین
- سرد گو
- سرد گویی
- سردار اقدس
- تک روی
- سردار اکرم
- رجم شیطان
- رجوان
- رجوع دادن
- رجین
- رحاب
- رحاق
- هلمه
- سیف الدوله
- سیفه
- تکابر
- سیل بند
- خم اندرخم
- خم بستن
- مریان
- رومالی
- رومنا
- رونق داشتن
- حسن سلوک
- روهنا
- روپات
- نفتی شدن
- مستول
- روی شناخته
- مغتسله
- داغ نمودن
- داغ و دروش
- داغلان
- داغو
- دلاج
- کهن کردن
- کهن کیسه
- کهن گرگ
- کهن گشته
- کهنه اوغاز
- رجعت خواستن
- کهنه حریف
- کهنه خاکدان
- فن خوردن
- کهنه داود
- جرم بخشای
- جرم کوه
- جرماز
- جرماغون نویان
- جرماغون
- جرمانا
- جرمانه
- شربش
- شربین
- شرح دهنده
- کز طرخون
- صفا پرورد
- صفا کاری
- صفات ازلی
- عصیان کردن
- عضات
- خواب غرور
- عضدیه
- عضر
- رشیداباد
- خواب قیلوله
- رشیدالدین همدان
- خواب مرگ
- خواب مصنوعی
- چراغ اسمانی
- خواب مغناطیسی
- چراغ اسیا
- چراغ افسرده
- خواب نادیده
- چراغ اه
- چراغ برافروختن
- چراغ جهانتاب
- چراغ دستی
- خواب ناز
- مهتم
- خواب نوشین
- مهرافزا
- خواب نیمروز
- طوانه
- فرقعه
- علامه رازی
- طوبیقا
- ذرورات
- علت دانه
- علت صوری
- علت پشت
- علف ترنجبین
- الاچق
- عمید خراسان
- عمیقه
- عنابس
- عناص
- عنافجه
- دوحرفی
- دود شدن
- دودای
- ذعلب
- تجویر
- دور راندن
- جردون
- دور شونده
- جرمر
- دورنماساز
- دورهون
- سقف نیم خانه
- کول پز
- تجویل
- تحجز
- بصد رنگ شدن
- بصحرا نهادن
- بشن پد
- دوگاهه
- ابوالمهری
- دوگور
- ابوالقعقاع
- تخت کیخسرو
- دوگون
- دوگچه
- تپه گچی
- دویرج
- تکاری
- دویسه
- دریدی
- خط پیشانی
- دویمین
- دریج
- دریای گیلان
- دریای گنگ
- بازی رفتن
- بازیج
- بازیکر
- بازیگر خانه
- القاف
- باستید