مغتسله

معنی کلمه مغتسله در لغت نامه دهخدا

مغتسله. [ م ُ ت َ س ِ ل َ / ل ِ ] ( اِخ ) همان صابئین قدیمند که به نام ماندایی نیز نامیده می شوند و ابن الندیم گوید: این فرقه جماعت کثیری بوده اند که در نواحی بطایح سکنی داشتند و صابئین بطایح این جماعتند و تا زمان ما هنوز قلیلی از این فرقه برجایند و از این رو آنان را مغتسله گویند که هر خوردنی را قبلاً می شسته اند. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به صابئین شود.

معنی کلمه مغتسله در فرهنگ عمید

= صابئین

معنی کلمه مغتسله در فرهنگ فارسی

همان صابئین قدیمند که به نام ماندایی نیز نامیده می شوند .

جملاتی از کاربرد کلمه مغتسله

این‌که این فرقه دقیقاً کدام فرقه بوده، مشخص نیست. در الفهرست آمده که بابک به مغتسله گروید. اما پاپیروسی یونانی به ما چنین می‌گوید که مانی تا جوانی به فرقه‌ای تعلق داشته که نامش الخسائیه (الکزایی) بوده؛ بنابراین می‌بایست که فاتک به این فرقه گرویده باشد.
اکثر گنوسی‌ها که از طریقهٔ آن‌ها کم و بیش آگاهی داریم، از مردم ولایات شرقی ممالک روم بوده‌اند. یکی از فرقه‌های گنوسی بین‌النهرین و بابل فرقهٔ مندائی یا ماندائی است و دیگر فرقه که در کتب عرب آن‌ها را مغتسله نامیده‌اند و یکی از مأخذ کیش مانوی محسوب است. عرب همهٔ فرقه‌های گنوسی مشرق را که افکارشان در زمان اسلام هم رواجی داشته‌است، به نام حنیف یا صابئین خوانده‌است.
مانی پیامبر چندی را در میان الخسائیه زیسته و از آموزه‌های آنها برداشت‌هایی کرده‌بود.گفته می‌شود که مانی در یک محیط یهودی-مسیحی که به مغتسله تعلق داشت [فرقه‌ی خزائی] پرورش یافته بود.