معنی کلمه داغ نمودن در لغت نامه دهخدا داغ نمودن. [ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] ( مص مرکب ) داغ کردن. سفع. ( منتهی الارب ).
جملاتی از کاربرد کلمه داغ نمودن همچنین در این گزارش اشاره شده بود که این عناصر افراطی اقدام به داغ نمودن نشان صلیب بر روی بدن قربانیان ارمنی خود مینمودند.