شفن

معنی کلمه شفن در لغت نامه دهخدا

شفن. [ ش َ ] ( ع ص ، اِ ) چشم دارنده میراث. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) چشم داشت و انتظار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). انتظار. ( از اقرب الموارد ).
شفن. [ ش َ ] ( ع مص ) به کنج چشم نگریستن کسی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). اشفان. ( تاج المصادر بیهقی ). || به تعجب نگریستن به سوی چیزی. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). || به کراهت و اعراض دیدن چیزی را.
شفن. [ ش َ / ش َ ف ِ ] ( ع ص ) زیرک و دانا و باهوش و دارای کیاست. ( ناظم الاطباء ). زیرک و دانا. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). مرد زیرک. ( مهذب الاسماء ).
شفن. [ ش ُ ف َ ] ( ع ص ) تیزنظر. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه شفن در فرهنگ فارسی

تیز نظر

جملاتی از کاربرد کلمه شفن

ساندویچ های باستان از ویژگی های زیبایی شناسی فولاد جوش داده شده بهره برداری می کنند. به طور خاص، وایکینگها دوست داشتند میله های پیچ و مهره فولادی را در اطراف یکدیگر بچرخانند، جوشکاری با استفاده از چکش و سپس تکرار فرایند با میله های حاصل، برای ایجاد الگوهای پیچیده در نوار فولاد نهایی. دو قوطی پیچیده در جهت مخالف، الگوی شفن مشترک را ایجاد کرد. اغلب، مرکز تیغه یک هسته فولادی نرم است و لبه ها فولاد کربن جامد است که شبیه به ورقه های ژاپنی است.