توضح

معنی کلمه توضح در لغت نامه دهخدا

توضح. [ ت َ وَض ْ ض ُ ] ( ع مص ) بجای آوردن و هویدا شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). هویدا شدن. ( دهار ). واضح و روشن و آشکار شدن. ( از اقرب الموارد ). پیدا و آشکار گردیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه توضح در فرهنگ فارسی

به جای آوردن و هویدا شدن هویدا شدن .

جملاتی از کاربرد کلمه توضح

در صورتی که نیاز به ایجاد دنباله‌ایی از اعداد باشد می‌توان با فرم توضح داده شده آن را ایجاد نمود. 

قال على عليه السلام : فى تقلّب الاحوال علم جواهرالرجال و الايّام توضح لك السرائر الكامنة . بحار / 77 / 286