معنی کلمه دور راندن در لغت نامه دهخدا
دور راندن. [ دَ /دُو دَ ] ( مص مرکب ) زمانه بر سر بردن. ( آنندراج ).
- دور تمتع راندن ؛ تمتع حاصل کردن. ( از آنندراج ). از زندگی بهره مند شدن. به آرزوها و خواستهای خویش رسیدن :
چه وقت عزلت و هنگام انزواست مرا
نرانده دور تمتع ز گنبد دوار.ظهیر فاریابی ( از آنندراج ).