عصیان کردن

معنی کلمه عصیان کردن در لغت نامه دهخدا

عصیان کردن. [ ع ِص ْ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) طغیان کردن. سرکشی کردن. عصیان ورزیدن. عاصی شدن :
خویشتن را چون فریبی چون نپرهیزی ز دیو
چون نهی چون خود کنی عصیان بهانه برقضا.ناصرخسرو.بسا شها که بگشت او ز دوستی ملک
بسا امیر که با رای شاه عصیان کرد.مسعودسعد.

معنی کلمه عصیان کردن در فرهنگ فارسی

طغیان کردن سرکشی کردن

جملاتی از کاربرد کلمه عصیان کردن

مرادم زین خرابی بیخودی دان نه عصیان کردن و کار بدی دان
گفته ای در غم ما ترک مراد خود کن تو و بخشایش بی حد، من و عصیان کردن