مستول. [ م َ ] ( ع ص ) آنچه که گوشت از وی گرفته باشند. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). مسلوت. و رجوع به سلت و مسلوت شود. مستول. [ م ُ ت َ لِن ْ ] ( ع ص ) مستولی. رجوع به مستولی شود.
معنی کلمه مستول در فرهنگ فارسی
آنچه که گوشت از وی گرفته باشند
جملاتی از کاربرد کلمه مستول
بنا به گفتههای کتسیاس، کوروش به جان آستیاک تخطی نکرد و او را به عنوان فرماندار به یکی از استانهای شرقی ایران فرستاد. بعدها آستیاک به وسیله خواجهای به نام پتهساکاس به صحرای بیآب و علفی کشانده شد و در آنجا درگذشت و این موضوع به تمهید اویباراس بود. امکان این هست که کوروش مستقیماً مستول مرگ آستیاک نبودهاست زیرا بعدها آن خواجه پتساگاس محکوم به مرگ شد و اویباراس نیز خودکشی کرد. اگر قرار باشد سخنان کتسیاس را بپذیریم، کوروش به این ترتیب جانشین قانونی تاج و تخت ماد گردید. باز هم بنا به قول کتسیاس فرزندان اسپهتاماس و آمیتیس از طرف کوروش به عنوان ساتراپ دو ناحیه بارکانیوئی و دربیکس منصوب شدند.