کهنه حریف
معنی کلمه کهنه حریف در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه کهنه حریف
بیخبر کاین حریف پر ز ریا کهنه رندی است رفته زیر عبا
می کهنه کشی هر شب تو از خم با حریف نو کی آری یاد از این مخمور و گوئی یار دیرینم
شد سوار شتر آن کهنه حریف مادر خویش گرفته به ردیف
ایکه تو بینی به زیر خرقه خزیدست کهنه حریفی ست شمع جمع ظریفان