صفاکاری. [ ص َ ] ( حامص مرکب ) صفا دادن. جلا دادن. زدودن از : هست هر آینه را صیقل دیگر صائب جز به خاکستر تن نیست صفاکاری دل.صائب ( از آنندراج ).رجوع به صفا دادن شود.
معنی کلمه صفا کاری در فرهنگ فارسی
عمل صفا دادن جلا دادن زدودن .
جملاتی از کاربرد کلمه صفا کاری
دل عاشق گل خاکستر عشق است اسیر به صفا کاری آیینه گران می خندد
دل را که از کدورت ایام بی صفاست از نور طلعت تو صفا کاریی کنم