فرقعه

معنی کلمه فرقعه در لغت نامه دهخدا

( فرقعة ) فرقعة. [ ف َ ق َ ع َ ] ( ع مص ) سخت دویدن. || پیچیدن گردن کسی را. || در هم خمانیدن انگشتان را تا بانگ برآورد از وی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || تیز دادن. ( منتهی الارب ). در اقرب الموارد این معنی برای مصدر فرقاع آمده است. رجوع به فرقاع شود.
فرقعة. [ ف ُ ق َ ع َ ] ( ع اِ ) شرم انسان. ( منتهی الارب ). کون. ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه فرقعه در فرهنگ فارسی

شرم انسان . کون

معنی کلمه فرقعه در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] فَرقَعَه، به شکستن بندهای انگشتان دست اطلاق می شود.
از آن در باب صلات و حج یاد کرده اند.
معنای فرقعه
فرقعه عبارت است از فشردن انگشتان دست ، به حدّی که منجر به صدا کردن بندهای آن گردد.
فرقعه در نماز و حج
فرقعه در نماز و به تصریح برخی درحال طواف مکروه است.

جملاتی از کاربرد کلمه فرقعه

انسان بايد در موقع عبادات ، اشتغالات قلبيه و خواطر آن را كم كند و براى عبادت وقتىرا اختصاص دهد كه مشاغلش كمتر باشد و قلب در آن وقت مطمئن تر و ساكن تر باشد... وپس از آن كه شواغل قلبيه را كم كرد، بايدشواغل خارجيه را نيز به اندازه ممكن كم كند و بيشتر آداب شرعيه ، شايد براى اينفايدات باشد، مثل نهى از التفات به اطراف و لعب و بادست و ريش و فرقعه الاصابعو مدافعه بول و غائط و ريح به مدافعه نوم و نظر كردن به نقش خاتم و مصحف و كتابو گوش كردن به حرفهاى خارجى و حديث و ديگر آداب مكروهه ومثل آداب مستحبه كثيره كه براى حفظ حضرت بارى جلت عظمته است (294).