شفقت بردن

معنی کلمه شفقت بردن در لغت نامه دهخدا

شفقت بردن. [ ش َ ق َ ب ُ دَ ] ( مص مرکب ) دلسوزی داشتن. رحمت آوردن. رقت آوردن :
شه چو شفقت برد فرازآیند
بر عملهای خویش بازآیند.نظامی.رحمتی کن که به سر میگردم
شفقتی بر که به جان میسوزم.سعدی.

معنی کلمه شفقت بردن در فرهنگ فارسی

دلسوزی داشتن رحمت آوردن

جملاتی از کاربرد کلمه شفقت بردن

عذر چهارم آن که خواهد که از شر وی حذر کنند، چون کسی که مبتدع بود یا دزد باشد و کسی بر وی اعتماد خواهد کرد یا زنی بخواهد خواست یا بنده ای خواهد خرید و داند که اگر عیب وی نگوید آن کس را زیان خواهد داشت این عیب به گفتن اولیتر که پنهان داشتن غش باشد در شفقت بردن بر مسلمانان. و مزکی را روا بود که طعن کند اندر گواه و همچنین کسی که با وی مشورت کنند. و رسول (ص) گفته است، «اندر فاسق آنچه هست بگویید تا مردمان حذر کنند». و این آنجا سنت است که بیم آفت بود، اما بی عذری روا نبود گفتن. و گفته اند اندر حق سه کس غیبت نبود. سلطان ظالم را و مبتدع را و کسی که فسق آشکارا کند. و این از آن است که این قوم این پنهان ندارند و از آن رنجور نشوند که کسی بگوید.