عنافجه

معنی کلمه عنافجه در لغت نامه دهخدا

( عنافجة ) عنافجة. [ ع َ ف ِ ج َ ] ( اِخ ) شعبه ای است از قبیله آل باکثیر، از قبایل خوزستان که در شبلی میان سیاه چادرها متوقف هستند. و نیز در قریه شعیب قریب سیصد خانوار و در مقرنات کنار رود کارون در حله و دله ، هشتاد خانوار از اعراب عنافجه آل کثیر هستند. قسمتی ازاین اعراب در نعیمه و بعضی در قریه شعیب میان دو رود شوشتر ساکنند. ( از جغرافیای سیاسی کیهان ص 91 ).

معنی کلمه عنافجه در فرهنگ فارسی

شعبه ایست از قبیله آل باکثیر از قبایل خوزستان که در شبلی میان سیاه چادرها متوقف هستند و نیز در قریه شعیب قریب سیصد خانوار و در مقرنات کنار رود کارون در حله و دله هشتاد خانوار از اعراب عنافجه آل کثیر هستند

جملاتی از کاربرد کلمه عنافجه

پس از مدتی مولی عبداللـه مشعشعی با گروهی از عشایر بنی‌ساله و عنافجه (عنافقه) متحد شد و برای سرکوب شاه حداد به دزفول حمله کرد.
در طی درگیری و جنگی سخت شیخ حداد به دست افراد عشایر عنافجه دستگیر شد و سلطنت او زوال یافت. مولی عبداللـه چند روزی او را در هویزه در حبس نگه داشت و سپس به خرم‌آباد فرستاد اما شیخ حداد به کمک یکی از غلامانش از زندان فلک‌الافلاک گریخت و خود را به دزفول رساند و در قلعه‌ای به نام دژ سلاسل واقع در شوشتر پناه گرفت. او برای تامین آذوقه و تدارکات و تسلیحات افراد خود اقدام به مطالبه مالیات از مردم کرد. این امر بر نارضایتی و خشم لرها علیه او افزود.
به دنبال جنگی سخت، شیخ حداد به دست عشایر عنافجه دستگیر شد.
مولی عبدالله مشعشعی با گروهی از عشایر بنی ساله، با وی و عنافجه (عنافقه) به سرکوب شاه حداد به دزفول رفت.