معنی کلمه سرد گویی در لغت نامه دهخدا سردگویی. [ س َ ] ( حامص مرکب ) سخن خنک و بیمزه. || تسلای خنک. ( ناظم الاطباء ).
جملاتی از کاربرد کلمه سرد گویی ازو نرمی و زیشان سخترویی ازو گرمی و زیشان سرد گویی بهرمز گفت ای بیشرم آخر شدی در سرد گویی گرم آخر اگر تو هجر جویی من نجویم و گر تو سرد گویی من نگویم