دریج. [ دِرْری ] ( ع اِ ) طنبور یا چیزی است مانند طنبور که نواخته می شود. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). طنبور. دریج. [ دُ رَ ] ( اِخ ) نام جد شعیب بن احمد است. ( منتهی الارب ). دریج. [ دُ رَ ] ( اِخ ) دریج نخعی ، مکنی به ابوالمثنی است و حارث بن حصیرة از او روایت کند. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
معنی کلمه دریج در فرهنگ فارسی
دریج نخعی مکنی به ابو المثنی و حارث بن حصیره از او روایت کند .
جملاتی از کاربرد کلمه دریج
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت دهستان دریجان برابر با ۸٬۱۸۶ نفر بودهاست.
جزین، روستایی در دهستان دریجان بخش مرکزی شهرستان بم در استان کرمان ایران است.
تارا به دریج در حال علاقهمند شدن به ود است اما در نهایت جزیره را ترک میکند. داستان دوباره به عقب بازمیگردد و پسربچه از پیرمرد داستان گو دربارهٔ چنین پایان ناخوشی سؤال میکند و متوجه میشود هر داستانی قسمت غمانگیزی هم دارد.
دریجان، روستایی در دهستان دریجان بخش مرکزی شهرستان بم در استان کرمان ایران است. این روستا، مرکز دهستان دریجان است.