معنی کلمات "لغت نامه دهخدا" - صفحه 305
- تخییلات
- تدابر
- ذو کاهل
- رستم بن شاه ار
- رهبان خانه
- رواق بیستون
- رپ رپو
- ریشه وار
- شادخواری
- حسن کندی
- اصلانیک
- حسن کوچک
- حسن کیا
- حسن گلوسوز
- حسن گندمگون
- حسنان
- کتاب پوست کردن
- کتابت کردن
- تنگ سرا
- تنگ زعفران
- تنگ زرد
- دوانزده
- دوانگشت
- عادل اباد
- عادل اول
- عاریت خواستن
- عاریت دادن
- دوامه
- بریدگان
- بریز و بپاش
- بریزه
- بریشم پوش
- بریقه
- بریمان
- بریمه
- برینس
- نهر قصر
- نهر میان
- نهر یوسف
- دوازده یک
- دواس
- دواشناس
- دوافع
- دواله
- دوالین
- کرت کلا
- کرجی کش
- کرخ میسان
- کرت اباد
- بهره یافتن
- جیپور
- بیشه بند
- کیقباد اول
- کیمیا کردن
- کین اور
- کین اوری
- کین جستن
- کین جوی
- کین خواه
- نافع شدن
- علی احمدی
- نافله گزار
- نافه ٔ مشک یافت
- ناقص العضو
- عبدالسید
- بیوسی
- امیرخان موصلو
- امیرده
- امیرلو
- امیرک بیهقی
- امیم
- امین السلطنه
- امین نیشابوری
- پرنس د گال
- پره سنگ
- میراباد قلی خان
- ریزن
- ریزه ریزه
- ریزه وند
- ریزه چین
- ریزه کار
- ریزوند
- ریزیده
- ریزین
- ریسا
- ایستی بلاغ
- ایل جاری کردن
- ایل شدن
- چرب گفتاری
- چربی دار
- ترست
- تاویل کردن
- تأمل کن
- تأمین مدعی به
- تاک دشتی
- جهات قضیه
- حدرد
- حدس و تخمین
- حده
- دول گپ
- دولاب باز
- دولاب گردانی
- دولابچه
- دولاچنگ
- دولت اندیش
- دولت برگشته
- زبان تازه کردن
- زبان تر کردن
- زبان تنگ سروک
- زبان دراز کردن
- زبان ران
- خورش بر
- اطلس فروش
- اذوغه
- اذریان
- اذری طوس
- خواجه مروارید
- خواجه سه یاران
- خواجه زاده ٔ برس
- خواجه ایم
- خواجه انور
- خواجه اسحاق اف
- خواجه اباد
- خورشید رخسار
- خورشید دیدار
- خورشید خد
- خورشید برق
- خورشید اقتباس
- خورشهاب
- خورش رستم
- تکاپوی کردن
- شیخ حسن کوچک
- بی کار گشتن
- جعبه ساز
- خربزه دانه
- فلیته
- فناروز
- فنجگرد
- فندیسجان
- فنوی
- ریشچه
- ریضه
- ریطوریقا
- ریلکه
- ریمله
- خشمگین شدن
- خشمین
- خشن پوست
- خشناء
- خشند
- خشک جانی
- خشک جنبان
- خشک جنگل
- خشک خار
- دیر زیستن
- دیر محمد
- دیر کاری
- دیر کان
- دیزج اباد
- دیزج بالا
- دیزج جمشیدخان
- دیزج حاتم خان
- نمک زده
- نمک سوده
- نمک فروش
- نمک لان
- نو سخن
- نو سخنی
- نو سفر
- وعام
- ولیانکوه
- وکلاء
- ویخ
- محضردار
- محفظ
- محفن
- محفوظه
- محققه
- محقون
- محل دین
- محل سرا
- خشک دامان
- خشک دامن
- خشک دماغ
- خشک شاخ
- خشک شانه
- خشک مزاج
- خشک نانه
- خشک نهال
- ملاسحری طهرانی
- ملاطفت امیز
- دوربه
- دورجا
- دورر
- دورزن
- در و همسایه
- در پرسین
- در پوشانیدن
- در کاویدن
- دوش انداز