( دوامة ) دوامة. [ دُوْ وا م َ ] ( ع اِ ) بادپر. ج ، دُوّام. ( منتهی الارب ). گردنا. ( زمخشری ). گردنای. ( دهار ). گردناک. بازیی است. ج ، دوامات. ( مهذب الاسماء ). مِقَثَّة. مِطَثّة. ( السامی فی الاسامی ). گردنای و آن رابه مکبع یعنی تازیانه زنند تا بگردد. فلکه ای که کودکان ریسمانی بدان بسته بر زمین افکنند و گردد. گردنا. ( یادداشت مؤلف ). کره مانندی است چوبین که طفلان بدان بازی کنند می افکنند آن را پس می گردد بر زمین و آواز می کند. به فارسی بادپر است. ج ، دوام. ( آنندراج ).
معنی کلمه دوامه در فرهنگ فارسی
باد پر . جمع دوام .
جملاتی از کاربرد کلمه دوامه
أُولئِکَ لَهُمْ رِزْقٌ مَعْلُومٌ ای معلوم دوامه، و قیل: معلوم وقته بکرة و عشیّا، کما قال: وَ لَهُمْ رِزْقُهُمْ فِیها بُکْرَةً وَ عَشِیًّا.