خشمگین شدن

معنی کلمه خشمگین شدن در لغت نامه دهخدا

خشمگین شدن. [ خ َ / خ ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) عصبانی شدن. برتافته شدن. از جا دررفتن. اِخرِنطام ، تَذَمﱡر؛ بخشم آمدن. بهم برآمدن. امتحاک. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
ملک را کمان کجی راست شد
ز سودا بر او خشمگین خواست شد.سعدی ( بوستان ).

معنی کلمه خشمگین شدن در فرهنگ فارسی

عصبانی شدن برتافته شدن

جملاتی از کاربرد کلمه خشمگین شدن

محاکمه ژاندارک درحالی آغاز شد که هیچ گونه اسناد و شواهدی علیه وی وجود نداشت. نیکلا بیلی، کسی که مسئول جمع‌آوری شواهد علیه ژاندارک بود، می‌گفت: «هیچ چیزی دربارهٔ ژان نیافته‌ام که دوست نداشته باشم دربارهٔ خواهر خودم بیابم». این موضوع سبب خشمگین شدن کوشون شد و از این رو، وی نیکلا بیلی را یک «خائن» نامیده و از پرداخت دستمزدش امتناع نمود.
تصمیم به تعلیق انتشار این کتاب پس از هشدار پروفسور دنیس اسپیلبرگ استاد دانشگاه تگزاس آمریکا صورت گرفت. که در مورد احتمال خشمگین شدن مسلمانان اخطار داده بود. ناشر کتاب می‌گوید در تصمیم خود به لغو چاپ کتاب امنیت نویسنده، کارمندان شرکت انتشاراتی، فروشندگان کتاب و دیگر افراد و ارگان‌های دخیل در چاپ و نشر کتاب را در نظر داشته است و نویسنده حق دارد اثر خود را در جای دیگر منتشر کند.