ریزیده
معنی کلمه ریزیده در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه ریزیده
وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلًا ما را مثل زد، وَ نَسِیَ خَلْقَهُ و آفرینش او فراموش کرد، قالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ گفت آن کیست که استخوان را زنده خواهد کرد؟ وَ هِیَ رَمِیمٌ (۷۸) و آن ریزیده و تباه گشته.
مژه ریزیده چشم آشفته مانده ز خوردن دست و دندان سفته مانده
أَ إِذا کُنَّا عِظاماً نَخِرَةً (۱۱) باش ما را در گور کنند، با زندگانی خواهند برد آن گه که استخوان گردیم ریزیده.
«فَما زالَتْ تِلْکَ دَعْواهُمْ» همان ویل میخواندند بر خود، «حَتَّی جَعَلْناهُمْ حَصِیداً خامِدِینَ» (۱۵) تا ایشان را ریزیده کردیم چون کاه دروده.
هین عزیرا در نگر اندر خرت که بپوسیدست و ریزیده برت
رفت امیرالمؤمنین بگشاد خاک دید آن زن نیمهٔ ریزیده پاک
وجودت زیر طین ریزیده گردد وجود جزو و کلّی در نوردد
ماییم که پوسیده و ریزیده خاکیم امروز چو سرویم سرافراز و خطابی
اگر او نیستی ریزیده در خاک زن خود خواندیت این مرد غمناک
چون گزیدی پیر نازکدل مباش سست و ریزیده چو آب و گل مباش