زبان تازه کردن

معنی کلمه زبان تازه کردن در لغت نامه دهخدا

زبان تازه کردن. [ زَ زَ / زِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) زبان تر کردن. زبان آوردن. ( آنندراج ) :
زبان تازه کردن به اقرار تو
برانگیختن علت از کارتو.نظامی.

معنی کلمه زبان تازه کردن در فرهنگ فارسی

زبان تر کردن به زبان آوردن

جملاتی از کاربرد کلمه زبان تازه کردن

همان‌طور که گورجیف به آسپنسکی توضیح می‌دهد… «برای دریافت دقیق به زبان دقیق نیاز است.» در نخستین سلسلهٔ نوشته‌های خود گورجیف توضیح می‌دهد که گزینش زبانی معمولی برای درست و دقیق رساندن اندیشه‌هایش چه کار دشواری است. در ادامه می‌گوید … "زبان روسی مانند زبان انگلیسی است … هر دو این زبانها مانند خوراکی است که در مسکو به آن "سولیانکاً می‌گویند که در آن همه چیز هست به جز شما و من…" با وجود دشواریها واژگان ویژهٔ زبان تازه‌ای را تکامل می‌بخشد که همه ساختهٔ خود اوست. او این واژه‌های تازه را به ویژه در نخستین سلسلهٔ نوشته‌هایش به کار می‌برد. با این حال در نوید فرارسیدن خوبی، یک واژهٔ خاص را برای نخستین‌بار به کار می‌برد: «تزورنوهارنو» که گفته می‌شود شاه سلیمان این واژه را نوآوری کرده‌است.
غنچه آسا، حیرتم مهر لب اظهار شد ورنه از هر لخت دل دارم زبان تازه ای
از نی کلکم شکر ریزد به توصیف لبت طوطیی این بوستان دارد زبان تازه‌ای
کریول مردانه ناتیک به خاطر کشتار جمعی ناتیک در ۱۸۳۷ میلادی است. در این سال گروه بزرگی از مردان آبخوست ناتیک به دست کارکنان یک کشتی استرالیایی به فرماندهی «سی.اچ. هارت» و جنگجویان پوناپی کشته شدند. پس از آن اروپایی‌ها و مردمان پوناپی در این آب‌سنگ حلقوی ساکن شده و با زندگی زنان بومی آن، نژاد، فرهنگ، و زبان تازه‌ای پدید آمد. به غیر از مردان، دیگر ساکنان آبخوست به زبان ناتیکی سخن می‌گویند که نزدیک به زبان پوناپی است.
من فروغی گشتم از ذوق لب او نکته سنج شکری را طوطی شیرین زبان تازه است