دوافع

معنی کلمه دوافع در لغت نامه دهخدا

دوافع. [ دَ ف ِ ] ( ع اِ ) ج ِ دافعة. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). به معنی زمین نشیب و نرم که در آن آب رود. ( آنندراج ). رجوع به دافعة شود. || ج ِ دافع. ( غیاث ).

جملاتی از کاربرد کلمه دوافع

بـه ايـن مـعـنـى كـه هـر زمـان عـامـلى پـيـدا شـود كـه انـسـان را از نـظـر عـقـيـده وعـمـل از اصـل تـوحـيـد منحرف سازد بايد به سوى او بازگردد، و هر قدر اين امر تكرارشـود مـانـعـى نـدارد تـا سرانجام پايه هاى فطرت آنچنان محكم و موانع و دوافع آنچنانسـسـت و بـى اثـر گـردد كه بطور مداوم در جبه ه توحيد بايستيد، و مصداق تام (و اقموجهك للدين حنيفا) گردد.