دواشناس. [ دَ ش ِ ] ( نف مرکب ) شناسنده دارو. دواشناسنده. داروشناس. آنکه به داروهای مختلف معرفت دارد. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به داروشناس و داروشناسی شود.
جملاتی از کاربرد کلمه دواشناس
دردی که سازگار تو گردد دواشناس زهری که خوشگوار شد آب بقاشناس
مردم ز فراق منزل یار کجاست در شهر، دواشناس بیمار کجاست