نوسخن. [ ن َ / نُو س ُ خ َ / خ ُ ] ( ص مرکب ) طفلی که تازه به گفتار درآمده باشد. ( آنندراج ) : شد مرغ به عاشقی نواساز چون کودک نوسخن هم آواز.فیاضی ( از آنندراج ).|| که سخنان بدیع و نادر گوید. که در سخن مبتکر و مبدع است. رجوع به نوسخنی شود.
معنی کلمه نو سخن در فرهنگ فارسی
طفلی که تازه به گفتار در آمده باشد ٠ یا که سخنان بدیع و نادر گوید ٠ که در سخن مبتکر و مبدع است ٠
جملاتی از کاربرد کلمه نو سخن
کشیدند شمشیر و برخاستند یکی نو سخن دیگر آراستند
بلند آوازه ساز از نو سخن را نوایی نو ده این دیر کهن را
تربیت کن مرا که چرخ کهن کم چو من نو سخن تواند یافت
کمال این گفته گر مرغی برد بر پر بهندستان بیاید طوطی و از نو سخن آموختن گیرد