خشک جانی. [ خ ُ ] ( حامص مرکب ) حالت خشک جان بودن. حالت عاشق نبودن. بدون عاشقی : اگرم جفا نماید ز برای خشک جانی بوفای او که جانم هم از آن بدر نیاید.خاقانی.
معنی کلمه خشک جانی در فرهنگ فارسی
عمل و حالت خشک جان
جملاتی از کاربرد کلمه خشک جانی
هر جا که از تو خوی چکد، من خشک جانی برکشم مفلس که نقدی نیستش، لابد همان راتر نهد
تو خود دانی که آن دل کو تو را خواست برای خشک جانی برنیاید