کتابت کردن

معنی کلمه کتابت کردن در لغت نامه دهخدا

کتابت کردن. [ ک ِ ب َ ک َ دَ ] ( مص مرکب )نبشتن. کتاب نوشتن با قلم. ( ناظم الاطباء ). نوشتن. نگاشتن. تحریر کردن. ( فرهنگ فارسی معین ) :
ز دست گریه کتابت نمی توانم کرد
که می نویسم و در حال می شود مغسول.سعدی.تا نوبت وراثت به یعرب بن قحطان رسید اول کسی بود که به خط عرب کتابت کرد. ( لباب الالباب ، از فرهنگ فارسی معین ). || نویسندگی کردن.

معنی کلمه کتابت کردن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) نوشتن تحریر کردن : [ تا نوبت وراثت به یعرب بن قحطان رسید اول کسی بود که بخط عرب کتابت کرد ] .

جملاتی از کاربرد کلمه کتابت کردن

آدمیت و افشار هر یک می‌نویسند که آقاخان و میرزا حبیب در استانبول از راه «رونویس کردن کتاب‌های خطی» و کتابت نسخه‌های گوناگون، امرار معاش می‌کرده‌اند؛ و دانش هم در این باره می‌گوید: میرزا حبیب «بعضی از دیوانهای شعرای معروف را به [آقاخان] نویساند که آن نسخه‌ها امروز عیناً به خط خود میرزا آقاخان درکتابخانه‌های اسلامبول موجود است». به‌نظر می‌رسد، استنساخ نسخه‌های خطی در مقابل دستمزد، اولاً کار مشترک این دو بوده است و ثانیاً در مدتی اتفاق افتاده که آقاخان در منزل میرزا حبیب اقامت داشته است، زیرا آثار بسیاری به کتابت میرزا حبیب و آقاخان در کتابخانهٔ دانشگاه استانبول موجود است که بیشتر آنها سال کتابت یکسان، یعنی ۱۳۰۸ق دارند.