بیوسی. [ ب َ ]( حامص ) انتظار. امید. أمل. رجوع به نابیوسی شود. - به بیوسی ؛ انتظار بهی یا خوبی داشتن.امید نیکی داشتن : افسوس که دور به بیوسی بگذشت وان عمر چو جان عزیزم از سی بگذشت.انوری.به بیوسی از جهان دانی که چون آید مرا همچنان کز پارگین آید امید کوثری.انوری.
معنی کلمه بیوسی در فرهنگ فارسی
انتظار . امید . امل .
جملاتی از کاربرد کلمه بیوسی
به کارگردانی جف وولنو، نویسندگی پیتر ام. لنکف. بازیگران مت باتلاگیا، چاندارا وست و گری بیوسی.
تبرک را جناب آن ببوسی باخلاص از دل و از جان بیوسی
به یاد جهان پهلوان ده حدیثم که هستم ز احسانش رحمت بیوسی
بِه بیوسی چو گربه چند کنم زانکه چون سگ ز بد نپرهیزد