محققه

معنی کلمه محققه در لغت نامه دهخدا

( محققة ) محققة. [ م ُ ح َق ْ ق ِ ق َ ] ( ع ص ) مؤنث محقق. رجوع به محقق شود.

معنی کلمه محققه در فرهنگ فارسی

( اسم ) مونث محقق جمع : محققات .

جملاتی از کاربرد کلمه محققه

حال اگر در اين مرحله صاحب يقين شديم بايد براى عملى نمودن صفات واحوال بدانيم كه اين حركت محققه از اول تا به آخر مخالفت با محرّك دواعى باطله است كهاگر اِغناء به آنها نكنيم كافى است در سعادتاتصال به رضاى مبدء اعلى : ((أَفْضَلُ زادِ الرّاحِلِ اِلَيْكَ عَزْمُ اِرادَهٍ.(130)
حال پس از بيان اين امور به توضيح اين فرار از زيارت رسيديم ، اين دو حالت ازحالات شريفه بندگان صديق است كه در رسيدن به آن روز و شب مجاهده نفسانى كرده ونفس خود را از فرو رفتن در دنيا و شئونش و اطمينان پيدا كردن به آن و خشنودى از آن ،با انجام وظايف بندگى در شئون مختلف زندگى ، منصرف كرده و از تسويلات (160)شيطان و نفس (161) اماره بسوء گذشته و به نفس لوامة (162) رسيده و از آن نيزفراتر رفته ، به گونه اى شده است كه از تحت سلطه شيطان بيرون رفته و بهفرموده خداوند متعال : ان عبادى ليس لك عليهم سلطان (163)،(همانا تو - شيطان - بر بندگان من تسلط ندارى ) و ايمانش (164) به اندازه اىبالا رفته كه به آنچه خداوند متعال برايش مقدر فرموده - از امور تكوينى و وظايف مقرره- آرامش باطنى دارد و هيچ شكى و شبهه اى نسبت به مقدراتش ندارد و هيچ موجودى را موثرمستقل در عالم نمى داند زيرا فقط خداوند را غنى بالذات و حكيم على الاطلاق مى داند،بلكه بالاتر نسبت به آنچه تحقق پيدا مى كند به علت انتسابش به خداوندمتعال رضايت باطنى دارد و سر تسليم نسبت به امور محققه فرود مى آورد.