معنی کلمه خشند در لغت نامه دهخدا خشند. [ خ ُ ن ُ ] ( ص )مخفف خوشنود. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) : چو ما خشندیم از تو فرزانه رای تو جاوید خشنود باش از خدای.اسدی ( گرشاسب نامه ).گر بجان خرمی دو اسبه در آی ور بدل خشندی خر اندرکش.خاقانی.
جملاتی از کاربرد کلمه خشند گر به دل قانعی دو اسبه درآی ور به جان خشندی خر اندر کش گرچه در خشندی و در خشمند طاق ابرو و درگه چشمند گشاده دست به زخم و ببسته تنگ میان ز بهر خشندی و عفو ایزد دادار وزین گوهران گوهر استوار تن خشندی دیدم از روزگار فکرت او به خشندی و به خشم اندک و دوربین چو مردم چشم