حده

معنی کلمه حده در لغت نامه دهخدا

حده. [ ح َدْ دِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان میان آب ( بلوک عنافجه ) بخش مرکزی شهرستان اهواز است. در 8هزارگزی شمال خاوری اهواز و 3هزارگزی خاوری راه آهن کنار کارون واقع است. جلگه و گرمسیر است. 75 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه کارون ، محصول آن غلات و شغل مردم زراعت و گله داری و صنایع دستی قالیچه بافی است. راه در تابستان اتومبیل رو است. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).

معنی کلمه حده در فرهنگ فارسی

دهی از دهستان میان آب بخش مرکزی شهرستان اهواز

جملاتی از کاربرد کلمه حده

سپس گفت ، به نام خدا بخوريد و خود آن حضرت خورد و ياران نيز خوردند تا سيرشدند و بعد هم آب نوشيدند و امر كردند آن زن را محبوس ‍ كنند. روز دوم دستور داد آن زنرا آوردند، رسول الله به او فرمود: آيا نديدى كه همه اينها از آن ذراع مسموم خوردندپس چگونه ديدى عنايت پروردگار را در دفع شر آن از پيامبر و يارانش ؟ عرض كرد: يارسول الله من تاكنون در نبوت شما در ترديد بودم ولى اكنون يقين پيدا كردم كه شمافرستاده خداييد و اينك شهادت مى دهم كه لا الله الا الله و حده لا شريك له و انك عبدهو رسوله (32).
ما نبايد بگوييم ((قرآن را كه ما داريم ، ديگر به پيغمبر كارى نداريم )) جدا نيستند هردو يكى است . اينها با هم اند: لن يفترقا حتى يردا على الحوض (254) .افتراقى در كار نيست . اگر بخواهيم حساب را جدا كنيم : قرآن على حده باشد و ائمه علىحده باشند، و بگوييم كه ما كارى به ادعيه نداريم ، و آتش سوزى كنيم ، در آتش سوزىكتاب دعا بسوزانيم ، كتاب عرفا را بسوزانيم ، اين از باب اين است كه نمى دانند،بيچاره اند. وقتى انسان از حد خودش پايش را بالاتر گذاشت ، در اشتباه مى افتد.