خشک دماغ

معنی کلمه خشک دماغ در لغت نامه دهخدا

خشک دماغ. [ خ ُ دَ ] ( ص مرکب )غمناک. مهموم. دردناک. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || متعصب. خشک در عقیده. ( یادداشت بخط مؤلف ). || احمق. ابله. ( یادداشت بخط مؤلف ).

معنی کلمه خشک دماغ در فرهنگ فارسی

( صفت ) غمناک مهموم اندوهناک اوقات تلخ مقابل تر دماغ .

جملاتی از کاربرد کلمه خشک دماغ

مغزم به سر از خشک دماغی کف خاکی است کو روغن بادام، که طغیان جنون است
می دهد غنچه گلزار هوس بوی زکام شود از نشاء می خشک دماغ تر ما
می‌گویم و می‌کنم نصیحت من خشک دماغ و گفت و تکرار
به بین تفاوت راه ای قبه خشک دماغ تراز بینی و ما را ز دیده خون آید