زبان ران. [ زَ ] ( نف مرکب ) صاحب قیل و قال و پرگوی. ( برهان قاطع ). آنکه سخن بی محابا گوید و بسیار گوید. ( آنندراج ). پرگوی و کسی که سخنش دراز و طولانی باشد. ( ناظم الاطباء ). || بلیغ و زبان آور. ( ناظم الاطباء ). || مجازاً، قصه خوان. ( برهان قاطع ).اطلاق آن بر قصه خوان مجاز است. ( ارمغان آصفی ) ( آنندراج ). قصه خوان و افسانه گوی و نقال. ( ناظم الاطباء ). || مرد فضول. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ).
معنی کلمه زبان ران در فرهنگ معین
( ~. ) (ص فا. ) ۱ - پرگوی . ۲ - فضول .
معنی کلمه زبان ران در فرهنگ عمید
۱. زبان آور. ۲. سخنران. ۳. پرگوی. ۴. بلیغ.
جملاتی از کاربرد کلمه زبان ران
تیغ رانی شده ممنوع که بر رغم زمان تو در اصلاح جهان تیغ زبان میرانی