بریمه

معنی کلمه بریمه در لغت نامه دهخدا

( بریمة ) بریمة. [ ب َ م َ] ( ع اِ ) یک قطعه از جگر شتر. || مته و مثقب نجار. ( از اقرب الموارد ). درفش و برماه و اره مدوری که جمجمه را بدان سوراخ کنند. ( ناظم الاطباء ).
بریمة. [ ب ُ رَ م َ ] ( اِخ ) از اعلام است. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه بریمه در فرهنگ فارسی

از اعم است .

جملاتی از کاربرد کلمه بریمه

بریموند (کرمانشاه) (به کردی: بریمه‌وه‌ن)، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه در استان کرمانشاه ایران است. ساکنین این روستا کرد هستند و همچنین گویش مردم این روستا کردی کلهری( زنگنه)می‌باشد. این روستا اولین روستا دهستان درود فرامان میباشد که نزدیک ترین روستا به مرکز شهرستان کرمانشاه است