شادخواری

معنی کلمه شادخواری در لغت نامه دهخدا

شادخواری. [ خوا / خا ] ( حامص مرکب ) خوشحالی. فرح. عیش و نوش. شراب خوردن بی اغیار و مزاحمت. ( از فرهنگ جهانگیری ) ( آنندراج ). شراب خوردن از روی شادی بی بیم و تشویش. ( انجمن آرای ناصری ). معاش گذرانیدن بی زحمت و کدورت و تنگی. ( برهان قاطع ) :
اضعاف حرفهایی کز شعر من شنیدی
نیکیت باد و رحمت شادیت و شادخواری.منوچهری.روزی است خوش و تو دلبر خوش
جای خوش و وقت شادخواری.
رفیع لنبانی ( از تاریخ ادبیات در ایران دکتر صفا ج 2 ص 848 ).

معنی کلمه شادخواری در فرهنگ عمید

۱. شادی.
۲. خوش گذرانی.
۳. باده گساری.

معنی کلمه شادخواری در فرهنگ فارسی

۱ - باده خوری بی ترس و بیم . ۲ - شرابخواری باده گساری . ۳ - شادی شادمانی . ۴ - خوشگذرانی عیاشی . ۵ - مطربی . ۶ - فاحشگی روسپی گری .

جملاتی از کاربرد کلمه شادخواری

چون فقر و غنا هر دو شد ز گیتی و آمد هنر و علم و شادخواری
اضعاف حرفهایی کز شعر من شنیدی نیکیت باد و نعمت، شادیت و شادخواری
بس است این ‌غصه و این قصه بگذار که روز شادی است و شادخواری