معنی کلمات "فرهنگ معین" - صفحه 8
- روزنامه نویس
- زنجیرزنی
- روغناس
- بر سر آمدن
- جا داشتن
- دمامه
- ذرق
- سوپروایزر
- سیء
- شخج
- استوارنامه
- اشتود
- انضاج
- اویار
- بیطره
- ترشیح
- تنجیس
- آب چشی
- آب پیکر
- آب قند
- آب کور
- آب گشاده
- آباء سبعه
- آبافت
- آبال
- آبانگان
- آبدارو
- آبدوغ
- آبلیمو
- آبستره
- آبریزگان
- آبرود
- آب لیمو
- آب پاش
- آببازی
- آببها
- آبخیز
- آبدرمانی
- آبدوغ
- آبشناس
- آبپاش
- آبکند
- آتالیق
- آتریاد
- آتش نشاندن
- آتش یافتن
- آتشگیره
- آتشپا
- آجیده
- آخسمه
- آذرگشنسپ
- آذرشست
- آذرروز
- آذربو
- آرایش خورشید
- آرامبخش
- آرتزین
- آرشیتکت
- آرستن
- آرزوخواه
- آرتیشو
- آردبیز
- آزادی بخش
- آزردهدل
- آستین دراز
- آسموغ
- آسمانجل
- آسمان و ریسمان
- آسیاو
- آش خور
- آش شله
- آش پشت پا
- آشکوخ
- آغول
- آغالیده
- آغازه
- آشیهه
- آشناگر
- آشخانه
- آلامد
- آقشام
- آقسنقر
- آق سقل
- آلهه
- آمخته
- آمدورفت
- آمرانه
- آن چنانی
- آمیغه
- آمیزگار
- آمیز قلمدون
- آنکجا
- آنیه
- آواخ
- آهوچشم
- آهون بر
- آهومند
- آهوتک
- آهنپوش
- آچمز
- آژگن
- آی کیو
- آگنده گوش
- آگفت
- اختاجی
- اخت شدن
- اخت بودن
- احلال
- احتماء
- احتضان
- اجاده
- اجارهبها
- اجبارا
- اجتذاب
- اتر زدن
- اتساق
- اتقیاء
- اتل متل توتوله
- اتلال
- ابناء بشر
- ابهل
- ابوالارواح
- ابوالعجب
- ابوالکلام
- اخوانیات
- اختیار آمدن
- ادب دیدن
- ادب ساز
- ادهمان
- ادکلن
- ادیبانه
- اذابه
- اراضي
- ارایک
- ارباب رجوع
- ارباب فرمان
- اربطه
- ارتجاج
- ارتضاء
- ارتهاش
- ارتیاش
- ارجاء
- ارجنه
- اردام
- ارذال
- ارزانی داشتن
- آسمان دره
- آسمان سنج
- آغیل
- آفتاب زدن
- آناشید
- آفرین خانه
- آنژیوکت
- آیین جمشید
- آیین نامه
- آیینبندی
- اباشه
- ابتث
- ابتیاع
- ابجدخوان
- ابخره
- ابخل
- ابروکن
- ابعاض
- ابغاض
- ابقر
- ابلاغیه
- ابلق چشم
- ابکاء
- اتاوه
- اتجار
- اجری کردن
- اجل معلق
- اجلاسیه
- اجهار
- ارگانوم
- اریاح
- اریحیت
- از سر نهادن
- از پس کردن
- از کار شدن
- ازار بستن
- ازاهیر
- اسپرک
- اسپرماتوزوئید
- اسپاهی
- اسپ دوم
- اسيد
- اسوء
- اسهام
- اسماً
- اسفهسالار
- اسفندان
- اسفلین
- اسفرغم
- استناره
- استنجاح
- استنکاح
- استیحاش
- استیقان