جملاتی از کاربرد کلمه آتشپا
اختران جستند اندر این فضای بیفروغ همچو آتشپارگان در دکهٔ آهنگری
آتشپارهٔ زرین نام یک کتاب ادبی است که توسط جک لندن، نویسندهٔ اهل آمریکا نوشته شدهاست. این کتاب یکی از آثار مشهور ادبی جهان است.
نیست از
بخت سیه دلهای روشن را غبار روشن از خاکستر آتشپاره می آید برون
دلم بریان و تن سوزان و آهم آتشین باشد تو آتشپارهای دل در تو بستن اینچنین باشد
دلم در ناله از پهلوی داغ سینه تابستی بر آتشپاره ای چسبیده لختی از کبابستی
آتشپاره شهر فیلمی به کارگردانی و نویسندگی رضا صفایی محصول سال ۱۳۵۰ است.
بازم چو شمع آتش به جان زد آتشینرخسارهای هست از دل صدپارهام هر پاره آتشپارهای
بگفتم با رفیق خویش بی تاب که آتشپاره ای می آورد آب
ز قرب شمع چون فانوس ایمن باشد از آفت؟ که چون پروانه آتشپاره ای را در کمین دارد
از فیلمهایی که وی در آنها نقش داشتهاست، میتوان به چهار مرتبه آن شب، پنج زن زیبا برای جشن نیمه پاییز و دکتر گلدفوت و دختران آتشپاره اشاره نمود.
سر و کارم به آتشپارهای افتاد کز خویش چو از گلبرگ شبنم جوهر از شمشیر میریزد
زخامی بر نمی آرد مرا دوزخ، مگر صائب دهم هر پاره دل را به آتشپاره دیگر
آتشپاره تهران فیلمی به کارگردانی و نویسندگی فرجالله نسیمیان ساختهٔ سال ۱۳۴۰ است.
نیست ممکن برق را در ابر پنهان داشتن چون عنانداری کنم آن شوخ آتشپاره را؟