اسفرغم

معنی کلمه اسفرغم در لغت نامه دهخدا

اسفرغم. [ اَ / اِ ف َ غ َ / اِ ف َ رَ ] ( اِ )اسپرغم. اسفرم. بفارسی شاه سفرم است. ( فهرست مخزن الادویه ). و ظاهراً اسفرغم و صور دیگر آن بمعنی گیاهان خوشبوی باشد. رجوع به اسپرغم و اسپرم و اسفرم شود.

معنی کلمه اسفرغم در فرهنگ معین

(اِ فَ غَ یا فَ رَ غْ ) ( اِ. ) نک اسپرغم .

معنی کلمه اسفرغم در فرهنگ عمید

= اسپرغم

معنی کلمه اسفرغم در ویکی واژه

نک اسپرغم.

جملاتی از کاربرد کلمه اسفرغم

و اگر میوه بود پیش از طعام میوه‌ها تو پیش آر، تا بخورند و یک زمان توقف کن و آنگه خوردنی‌ها آور و تو منشین تا آنگاه که مهمانان بگویند یک‌بار و دوبار که بنشین، آنگاه با ایشان مساعدت کن و نان بخور و فروتر از همه‌کس نشین، مگر مهمان بزرگ باشد که نشستن ممکن نبود و از مهمانان عذر مخواه، که عذر خواستن طبع عامه و بازاریان بود و هر ساعت مگوی: «ای فلان، نان نیک بخور و هیچ نمی‌خوری، شرم مدار که از جهت تو چیزی نتوانستم کردن، انشاءالله که بعد ازین عذر آنها بخواهیم.» این نه سخنان محتشمان بوَد، این لفظی بود که به سالها مهمان یک‌بار توان کرد از جملهٔ بازاریان، که از چنین گفتار مردم شرمسار شوند و نان نتوانند خوردن و نیم‌سیر از خوان تو برخیزند و ما را به گیلان رسمی نیکوست: چون مهمان را به خانه برند خوان بنهند و کوزه‌های آب حاضر کنند و مهمانْ‌خداوند و مُتعلّقان همه بروند، مگر یک تن از جای دور باز ایستد، از بهر کاسه نهادن، تا مهمان چنان که خواهد نان بخورَد، آنگه بیش نان پیش آید و رسم عرب نیز چنین است؛ چون مهمانان نان خورده باشند، بعد از دست شستن، گلاب و عطر فرمای آوردن، و چاکران و غلامانِ مهمان را نیکو دار، که نام و ننگ ایشان بدر برند و اندر مجلس اسفرغم‌ها بسیار فرمای نهادن، مطربان فاخر فرمای آوردن و تا نبیذِ نیکو نبود مهمان مکن، که خود پیوسته مردم نبیذ خورند، سیکی و سماع باید که خوش باشد، تا اگر در خوان و کاسهٔ تو تقصیری بود عیب تو بدین بپوشد و سیکی خوردن بزه است، تا بزه بی‌مزه نکرده باشی، پس چون اینهمه که گفتم کرده باشی از مهمانان حق شناس و حق ایشان بر خود واجب دان.