اجتذاب

معنی کلمه اجتذاب در لغت نامه دهخدا

اجتذاب. [ اِ ت ِ ]( ع مص ) جذب. ( زوزنی ). کشیدن. || ربودن. || بخویشتن کشیدن. کشیدن بخود :
معده خر، که کشد در اِجتذاب
معده آدم ، جذوب گندم آب.مولوی.

معنی کلمه اجتذاب در فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] (مص م . )۱ - جذب کردن ، به خویش کشیدن . ۲ - ربودن .

معنی کلمه اجتذاب در فرهنگ عمید

جذب کردن، به سوی خود کشیدن، به خود کشیدن.

معنی کلمه اجتذاب در ویکی واژه

جذب کردن، به خویش کشیدن.
ربودن.

جملاتی از کاربرد کلمه اجتذاب

سخن چگونه فرستم بنزد تو که کند عطارد از سر کلک تو اجتذاب سخن؟
گوهر حسن و عشق را از عالم قدس رخصت سفر دادند و در هر یک قوة تدبیر و جذبه تاثیری نهادند که ذرات کون و مکان را در خور وسع و امکان مربی ومهیج گشته بمهمی مشتغل و بامری موتمر سازند که در آغاز و انجام خسرو گردان غلام را منتج منفعتی شود و موجب مصلحتی باشد. پس بترتیب مراتب از افلاک و کواکب تا باجسام و موالید هر یک بر وفق قابلیت بهره تربیت گرفته، حرکات شوقی در طبقات فوقی پدید آمد و عالم طبایع بنقوش بدایع آراسته گشت و چون نوبت نوع انسان رسید پایه تربیت را مایة ترقی بایست، لاجرم پرتو حسن جلوه انبساط یافت و هر کسی را از هر طرف شور عشقی بر سر و شوق و وجدی در دل افتاد که بقوت اجتذاب آن در ملک وسیع زمین که خاص خدیو زمان است تاسیس بنای تازه کنند و تقدیم مهام بی اندازه؛ تا بتدریج و بمرور اسباب اموری که هنگام ظهور دولت مسعود لازم و ضرور است موجود گردد.
معدهٔ خر که کشد در اجتذاب معدهٔ آدم جذوب گندم آب
ای مسافر دل منه بر منزلی که شوی خسته به گاه اجتذاب
و ما هی الا جیفة مستحیلة علیها کلاب همّهن اجتذابها.
به لفظ شیرین از تو سؤالکی کردم بدان طمع که کنم از تو اجتذابی خوش