آتش نشاندن
معنی کلمه آتش نشاندن در فرهنگ معین
معنی کلمه آتش نشاندن در فرهنگ فارسی
کشتن آتش و اطفائ آن
معنی کلمه آتش نشاندن در ویکی واژه
(گفتگو): فرونشاندن شوق و اشتیاق. بر آتش تو نشستیم و دود شوق برآمد/ تو ساعتی ننشستی که آتشی بنشانی. «سعدی»
خاموش کردن آتش.
کنایه ا ز: فرو نشاندن خشم و غضب.
خاموش کردن فتنه و آشوب.
جملاتی از کاربرد کلمه آتش نشاندن
دو عالم را به یک آتش نشاندند به بلبل هم پر پروانه دادند
کواکب را به دود آتش نشاندند جنیبت را به دیگر دشت راندند
نسل فساد اینان منقطع کردن اولیتر است و بیخ تبار ایشان بر آوردن که آتش نشاندن و اخگر گذاشتن و افعی کشتن و بچه نگه داشتن کار خردمندان نیست.