آتش نشاندن

معنی کلمه آتش نشاندن در لغت نامه دهخدا

( آتش نشاندن ) آتش نشاندن. [ ت َ ن ِ دَ ] ( مص مرکب ) کشتن آتش و اطفاء آن : آتش نشاندن و اخگر گذاشتن کار خردمندان نیست. ( گلستان ).

معنی کلمه آتش نشاندن در فرهنگ معین

( آتش نشاندن ) ( ~. نِ دَ ) (مص م . ) ۱ - خاموش کردن آتش . ۲ - کنایه ا ز: فرو نشاندن خشم و غضب . ۳ - خاموش کردن فتنه و آشوب .

معنی کلمه آتش نشاندن در فرهنگ فارسی

( آتش نشاندن ) ( مصدر ) ۱ - خاموش کردن آتش فرو نشاندن حریق . ۲ - فرو نشاندن خشم و غضب . ۳ - خاموش کردن فتنه و آشوب .
کشتن آتش و اطفائ آن

معنی کلمه آتش نشاندن در ویکی واژه

آتش‌نشاندن
(گفتگو): فرونشاندن شوق و اشتیاق. بر آتش تو نشستیم و دود شوق برآمد/ تو ساعتی ننشستی که آتشی بنشانی. «سعدی»
خاموش کردن آتش.
کنایه ا ز: فرو نشاندن خشم و غضب.
خاموش کردن فتنه و آشوب.

جملاتی از کاربرد کلمه آتش نشاندن

دو عالم را به یک آتش نشاندند به بلبل هم پر پروانه دادند
کواکب را به دود آتش نشاندند جنیبت را به دیگر دشت راندند
نسل فساد اینان منقطع کردن اولی‌تر است و بیخ تبار ایشان بر آوردن که آتش نشاندن و اخگر گذاشتن و افعی کشتن و بچه نگه داشتن کار خردمندان نیست.