احلال

معنی کلمه احلال در لغت نامه دهخدا

احلال. [ اِ ] ( ع مص ) احلال بمکانی ؛ فرود آوردن در جائی. ( منتهی الارب ) ( زوزنی ). || احلال از احرام ؛ بیرون آمدن از احرام. مقابل احرام ( در حج ). ( زوزنی ) ( منتهی الارب ). || حلال گردانیدن. ( منتهی الارب ).حلال کردن. ( زوزنی ) ( تاج المصادر ). || واجب کردن. || احلال شاة؛ بسیارشیر شدن گوسپند از خوردن گیاه بهاری بعد از آنکه شیرش کم یا خشک شده باشد. ( منتهی الارب ). شیر در پستان آمدن بی زه. ( تاج المصادر ). || در ماههای حلال درآمدن. ( منتهی الارب ). از ماههای حرام بیرون آمدن. ( زوزنی ). || در حِل درآمدن که بیرون حَرَم باشد. || از عهد و میثاق خویش بیرون آمدن. ( منتهی الارب ).از میثاق و عهد بیرون آمدن. ( تاج المصادر ). || احلال ِ بنفس ؛ سزاوار عقوبت شدن. ( منتهی الارب ). مستوجب عقوبت شدن. ( زوزنی ). || از حرام بیرون آمدن. ( صدرالافاضل خوارزمی در شرح مقامات حریری ).

معنی کلمه احلال در فرهنگ معین

( اِ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) حلال کردن . ۲ - (مص ل . )فرود آمدن در جایی . ۳ - از حرام بیرون آمدن .

معنی کلمه احلال در فرهنگ فارسی

حلال کردن، حلال گردانیدن ، ازحرام بیرون آمدن، ازاحرام بیرون آمدن

معنی کلمه احلال در دانشنامه آزاد فارسی

اِحْلال
در لغت به معنای حلال ساختن و ضد اِحرام. در حج یا عمره، بیرون آمدن از اِحرام با حلق یا تقصیر (کوتاه کردن موی سر و ناخن ها). به طور کلی احلال یک چیز برای دیگری، یعنی آن چیز را برای او جایز و مباح کردن و بدین معنی مترادف با اباحه است. نیز ← حلال

معنی کلمه احلال در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اِحلال به معنی حلال کردن (تحلیل) و نیز خارج شدن از احرام (تحلل) می باشد.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۱، ص۳۰۸.
...

معنی کلمه احلال در ویکی واژه

حلال کردن.
فرود آمدن در جایی.
از حرام بیرون آمدن.

جملاتی از کاربرد کلمه احلال

امیر زاده علی ولی شعار که هست وقوف او همه مشکلات را احلال
در هر فعلی و حرکتی در راه حج، سری و حقیقتی باشد؛ اما کسی که بینا نباشد خود نداند طواف کعبه و سعی و حلق و تجرید و رمی حجر و احرام و احلال و قارن و مفرد و ممتنع در همه احوالهاست «وَمَنْ یُعَظِمْ شَعائرَاللّه فإِنّها مِنْ تَقْوَی القُلوب». هنوز قالبها نبود و کعبه نبود که روحها بکعبه زیارت می‬کردند «وأَذِّنْ فی الناس یأتُوکَ رجالا». دریغا که بشریت نمی‬گذارد که بکعبۀ ربوبیت رسیم! و بشریت نمی‬گذارد که ربوبیت رخت بر صحرای صورت نهد! هرکه نزد کعبۀ گل رود خود را بیند، و هرکه بکعبۀ دل رود خدا را بیند. انشاء اللّه تعالی که بروزگار دریابی که چه گفته میشود! انشاءاللّه که خدا مارا حج حقیقی روزی کند.
و در نماز معنی حجّ است، حجّ احرام و احلال است، و نماز را نیز تحریم و تحلیل است. و در نماز معنی حج تمام‌تر، و شرف وی شامل‌تر، و اللَّه اعلم.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَیَبْلُوَنَّکُمُ اللَّهُ بِشَیْ‌ءٍ مِنَ الصَّیْدِ این «من» تبعیض است از دو وجه: یکی آنکه اینجا صید بر میخواهد نه صید بحر، و دیگر وجه آنکه صید است در حال احرام نه در حال احلال. تَنالُهُ أَیْدِیکُمْ آن صید که دستهای شما بآن رسد از خایه مرغ یا بچه که از آشیانه برنخاسته، وَ رِماحُکُمْ یا بآن رسد نیزه‌های شما، و بر قیاس نیزه تیر و سنگ و کمند و جز از آن از این کبار صید چون خرگور و گاو دشتی و شتر مرغ و امثال آن. می‌گوید: شما را بخواهد آزمود، یعنی که شما را بر آن قادر خواهد کرد، و آن پیش شما خواهد آورد، و فائدة البلوی اظهار المطیع من العاصی، و الا فلا حاجة له الی البلوی. و این در سال حدیبیه بود که رسول خدا را از مکه باز داشتند، و هم آنجا قربان کرد صد تا اشتر، چنان که در قصه حدیبیه است، و مرغان و وحش بیابان فراوان روی بایشان نهادند، و از آن همی خوردند، و با رحال ایشان همی درآمیختند، و ایشان هم در حرم بودند و هم در احرام.
مجاهد و عکرمه و کلبی و مقاتل گفتند: سبب نزول این آیت آن بود که قریظه و نضیر با رسول خدا عهد داشتند که قتال نکنند، و یکدیگر را در دیات یاری دهند. رسول ایشان را در دیات ایشان یاری دهد، و ایشان رسول را در دیات مسلمانان یاری دهند. پس دو مرد معاهد از بنی سلیم بدست مسلمانان کشته شدند. اولیاء مقتول دیت طلب کردند. رسول خدا برخاست و به یهود بنی النضیر شد و ابو بکر و عمر و عثمان و علی و عبد الرحمن عوف با وی بودند. در پیش کعب اشرف شدند، و بنی النضیر آنجا حاضر. رسول خدا با ایشان استعانت کرد بدیت دو مرد، بر مقتضای آن عهد که از پیش رفته بود. ایشان در پذیرفتند. و رسول خدا و یاران را در خانه بنشاندند، و خود بخلوت باز شدند، و مکر ساختند، گفتند اگر هرگز بر وی ظفر یابیم، امروز وقت آنست. کیست که این کار را شایسته است؟ عمرو بن جحاش بن کلیب گفت: این کار منست، و من مرد آنم. آسیا سنگی عظیم بسر وی فرو گذارم، و شما را ازو باز رهانم. رفت با جماعتی و این مکر ساخته. رب العالمین جبرئیل را فرستاد، و رسول را از آن مکر ایشان خبر کرد. رسول (ص) برخاست و بیرون شد، و علی (ع) را بر جای خود بداشت بر در آن سرای، و خود سوی مدینه رفت، پس ایشان نیز بیرون آمدند، و از پی رسول برفتند. رب العالمین در میان این قصه آیت فرستاد. آن گه بر عقب این آیت خبر داد از بنی اسرائیل: هم چنان که این قوم عهد رسول را نقض کردند، و پیمان شکستند، بنی اسرائیل که پدران ایشان بودند عهدی که با خدا بسته بودند نقض کردند، و پیمانی که داشتند بشکستند، و ذلک فی قوله تعالی: وَ لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ بَنِی إِسْرائِیلَ یعنی فی التوراة، الّا یشرکوا به شیئا، و بالایمان باللّه و ملائکته و کتبه و رسله و احلال ما احل اللَّه لهم و تحریم ما حرم اللَّه علیهم.
وَ تَأْکُلُونَ التُّراثَ ای میراث الیتامی و اموالهم «أَکْلًا لَمًّا» ای شدیدا بالغلبة و هو ان یأکل نصیبه و نصیب غیره و ذلک انّهم کانوا لا یورثون النّساء و الصّبیان و یأکلون نصیبهم. و قال «ابن زید» الاکل اللمّ الّذی یأکل کلّ شی‌ء یجده لا یسأل عنه احلال ام حرام؟ و یأکل الّذی له و لغیره. و قیل: «أَکْلًا لَمًّا» ای جمعا. یقال: لممت ما علی الخوان المّه اذا جمعته فاکلته اجمع.
وقد وقفت فی بعض الاحیان علی قصیده فریده من شعرائ کازران یسمی بجمالا فوجدتها سحر احلالا و ماء زالالارایت فیها ابیاتا کانه نطق من لسانی و لهج عن بیانی و عملها بامری وقالها من قولی فمنها.