( آن کجا ) آن کجا. [ ک ُ ] ( ضمیر + حرف ربط ) آنچه : بنزد سیاوش خرامید زود بر او برشمرد آن کجا رفته بود.فردوسی.و رجوع به کجا شود. || آن کس که : آن کجا تیزت [ ظ: سَرْت ] برکشید بچرخ باز ناگه فروبَرَدْت به خَرْد.خسروانی ( از اسدی چ پاول هورن ).
معنی کلمه آن کجا در فرهنگ معین
( آن کجا ) (کُ ) (ضم موصول . ) آن که ، آن کس که . آن چه .
معنی کلمه آن کجا در فرهنگ عمید
( آن کجا ) ۱. آنچه. ۲. آن که، آن کس که.
معنی کلمه آن کجا در فرهنگ فارسی
( آن کجا ) ۱ - آنکه آن کس که. ۲ - آنچه : براو بر شمرد آن کجا رفته بود .( فردوسی )
معنی کلمه آن کجا در ویکی واژه
آنکجا (قدیم): جایی که؛ مکانی که. آنکه، آنچه، هرچه. آنکس که. به نزد سیاوش خرامید زود/ بر او برشمرد آنکجا رفته بود. فردوسی
جملاتی از کاربرد کلمه آن کجا
این به تقدیر سخن گفتم ترا ورنه خود دستش کجا و آن کجا
این نکته نیز شایستهٔ تذکر است که تسمیهٔ فلان نقطهٔ مسکون یا محل بنام گروه یا قبیلهای دلیل بر آن است که گروه یا قبیلهٔ مزبور در آن محل تودهٔ اصلی ساکنان را تشکیل نمیداده. والا نام وی نمیتوانست علامت مشخصه باشد و بس. باقی میماند موضوع سرزمین کیمریان؛ ولی نمیدانیم محل آن کجاست. با این حال از روی مسیر حرکت کیمریان بسوی آسیای مقدم میتوان حدس زد که مسکن بدوی ایشان بخش غربی قفقاز شمالی بودهاست و شاید شبه جزیره تامان را نیز در بر میگرفته. البته ممکن است که در شبه جزیره کریمه نیز عدهای کیمری در میان ساکنان اصلی آنجا وجود داشته. اما هنگامیکه یونانیان کریمه را مستعمرهٔ خویش ساختند به کیمریان برنخوردند.
هرچه هست و بود و خواهد بود، جمله در قرآن است که « ولا رَطبَ ولا یابِسَ إِلاّ فی کِتابٍ مُبین». اما تو قرآن کجا بینی؟ هیهات هیهات! قرآن در چندین هزار حجاب است، تو محرم نیستی، و اگر در درون پرده ترا راه بودی، این معنی که میرود بر تو جلوه کردی. دریغا «إِنَا نَحْنُ نَزَّلنا الذِکرَ و إِنَا لَهُ لَحافِظون»! قرآن خطاب لم یزلست با دوستان خود، و بیگانگان را در آن هیچ نصیبی نیست جز حروفی و کلماتی که به ظاهر شنوند، زیرا که سمع باطن ندارند «إِنّهُم عَنِ السَمْع لَمَعْزُولُون» و جای دیگر گفت: «وَلَوْ عَلِمَ اللّهُ فیهم خیراًلَأَسْمَعَهم». اگر دانستمی که ایشان را سمع باید دادن خود داده شدی؛ اما هرگز از بیگانگی خلاص نیابند.
داد جشن مهرگان اسپهبد عادل دهد آن کجا تنها به کشکنجیر بندازد زرنگ
آزادچهر گفت : شنیدم که روزی خسرو بتماشایِ صحرا بیرون رفت، باغبانی را دید مردی پیر سالخورده، اگرچ شهرستانِ وجودش روی بخرابی نهاده بود و آمد شدِ خبر گیرانِ خبیر از چهار دروازه باز افتاده وسیدو آسیا همه در پهلویِ یکدیگر از کار فرو مانده لکن شاخِ املش در خزانِ عمر و برگریزانِ عیش شکوفهٔ تازه بیرون میآورد و بر لب چشمهٔ حیاتش بعد از رفتنِ آبِ طراوات خطّی سبز میدمید در اخریاتِ مراتبِ پیری درختِ انجیر مینشاند. خسرو گفت: ای پیر ، جنونی که از شعبهٔ شباب در موسمِ صبی خیزد، در فصلِ مشیب آغاز نهادی ، وقتِ آنست که بیخِ علایق ازین منبتِ خبیث برکنی و درخت در خرّم آباد بهشت نشانی، چه جایِ این هوایِ فاسد و هوسِ باطلست ؟ درختی که تو امروز نشانی، میوهٔ آن کجا توانی خورد ؟ پیر گفت : دیگران نشاندند ، ما خوردیم ؛ ما بنشانیم دیگران خورند.
چشم کور و قلب نابینا برای آدمی هر دو نقصانند اما این کجا و آن کجا
بانک خروس حربه دیو است از آن کجا تفسیر او شهادت الله اکبر است
چه کردی که بودت خریدار آن کجا یافتی تیز بازار آن
از بهر آن کجا نبرم نامش ترسم ز بخت انده دشواری
فرود آمد از باره بوسید خاک بگفت آن کجا دید و بشنید پاک