ابخره

معنی کلمه ابخره در لغت نامه دهخدا

ابخره. [ اَ خ ِ رَ ] ( ع اِ ) ج ِ بخار. بخارها: ابخره ردیه ، ابخره وبائیه.

معنی کلمه ابخره در فرهنگ معین

(اَ خِ رِ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ بخار، بخارها.

معنی کلمه ابخره در فرهنگ عمید

۱. [جمعِ بُخار] = بخار
۲. [جمعِ بخور] = بخور۲

معنی کلمه ابخره در فرهنگ فارسی

جمع بخار
( اسم ) جمع : بخار بخارها : ابخر. ردیه ابخر. و بائیه .

معنی کلمه ابخره در ویکی واژه

جِ بخار؛ بخارها.

جملاتی از کاربرد کلمه ابخره

حکم ترا در شکوه نسبت ندهم به‌کوه زانکه فتد زلزله زابخره برکوهسار
بشنو از من تو حدّ و وصف عُطاس حرکتهای ابخره ز قیاس
گروهی می گویند که این دو پس از موت رشد می کنند زیرا که این دو از زیادتی ابخره است و چون در جسد میت تا مدتی پس ازمرگ ابخره ی بدبو وجود دارد، این دو رشد می کند.
در تلاطم موج بحر و در تصاعد ابخره در تراکم ابر وگرد و در تقاطر ماستی
حقیقت جود اوست ز جوش طبع سلیم باشد اگر اصل ابر تصاعد ابخره
ابخره، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان کوهرنگ در استان چهارمحال و بختیاری ایران است.